خانمها دیشب شوهرم از خونه مادرش عدس آورد.منم واسه ناهار خواستم اش بپزم،عدسش اصلا نپخت،رو گاز بود و خواستم هم بزنم،قابلمه سر خورد و منم در رفتم.اش نصیب فرش شد.دیشب به شوهرم گفتم حتما حتما راضی بودن که عدس اوردی؟؟گفت آره.ولی من تو دلم گفتم مادرشوهرم راضی نبوده،چونکه اینجوریه.بخدا فرار نمیکردم الان بیمارستان بودم.به شوهرم گفتم تو عمرم منو دیدی اینجور بلایی سرم بیاد پای گاز.اونم از ظهری قهره و نفرین میکنه که چرا میگی مادرت تو دلش رضایت نداشته