خسته شدم از دست شوهرم با کوچیکترین بحث میزنه تو صورتم
خودش مهمون دعوت کرده بهش میگم بریم ماهی ومرغ بگیریم با زور و جنگ و دعوا اماده شد رفتیم میگه تو بازار نمیرم اطراف خونه داشتن میگیرم نداشتنم بدرک نمیگیرم.اخرشم نگرف نداشتن وتعطیل بودن
(اومدیم خونه. مهمونم غریب نیس از دوستامن شوهرم به شوهرش گفته که خانومت که نون محلی بلده بیاد واسمون درست کنه)میگم بدون اطلاع من گفتی حداقل قبلش خبرم میدادی بهت میگفتم خرید میکردی.
یهو شروع کرد به داد و هوار که هنری نداری باید منت بقیه رو بکشیم.