فردا جهاز برونمه

داری خانوم میشی مسولیت پیدامیکنی دیگه خوشبخت بشی ....

مباركت باشه. منم زندگیمو تو شهر دیگه ای شروع کردم البته بعد ۷ سال برگشتم

طبیعیه حالتون من که یه خیابون باهاشون فاصله دارم و ۵دقیقه راهمونه روزی که وسایل اتاقمو جمع میکردم بابام یواشکی تو بالکن گریه میکرد مامانمم ناراحت بود و چنددست از وسایلمو نداد بهم گفت یادگاری بمونه . شب عروسیمونم تو فیلم هست مامانم گریه میکرد بابام میگفت خونش نزدیکه فردا همینجاست گریه نکن بعد که خودش اومد بغلم کرد بغضش ترکید عین ابر بهار اشک میریخت

فدات جونم

عزیزم کاااملا طبیعیه.من شبی که فرداش میخواستم عقد کنم مث چی پشیمون بودم حالا داشتم میمردم براشا ولی نمیدونم چم شده بود.گریه میکردم چقد تو اتاقم.نگران نباش طبیعیه به روی خودت نیار این حسو.تصور کن تو خونه بودنتو با وسایل نو وشیک ک همش متعلق به خودته و خونه و زندگیت باعشقت.وای خدا هیجان انگیزه خدایی.فردا سعی کن فقط بخندی .حال تو خوش باشه دل پدر مادرتم قرص میشه.اول صب پاشو اهنگ بذار.برقصین باهم.ما همش یه دسته ادم‌وسط بودن میرقصیدن

تک فرزندی 

وای من اصلا دلم نمیخواد فیلممو ببینم.همه گریه میکردم ازبس راهم دور بود.عموهام یکیش نمونده بود تالار تا منو ببرن.هنوزم یادم میفته گریه میکنم.خیال میکردم فوت شدم اینقد همه گریه میکردن.😂😂😂بابام خیلی گریه کرد چقد سخته گریه مرد.بمیرم هنوزم هر وقت میرم میام گریه میکنه😔😔😔

نههه گریه نکن پف میکنی.انشالله به خیر و خوشی بگذره.

الهی خیلی خیلی سختشونه مخصوصا که شهر دیکه میخوای بری یه مدت براشون سخت میگذره ... یه چیزی بگم شب قبل عروسی بابام بهم گفت داری میری تو یه خونواده ی پرجمعیت هر کی هرچی گفت یه گوشت در اون یکی دروازه باشه حرف خونتو به هیچکی حتی ما تا وقتی که لازم نشده نگو از خونواده شوهرتم جایی بد نگو 

   ..... دخترعمه و دخترعموی من جوری گریه میکردن انگار همیشه باهم بودیم اونا شمالن من تهران سالی دوبار میبینمشون فیلمو میبینم به اونا کلی میخندم .... واقعا گریه مرد مخصوصا پدر خیلی سخته ... عمم میگفت نماز صبحم که بیدار شده بود سرش رو مهر بود گریه میکرد 

اخی جانم.عزیزم انشالله خوشبخت بشی روحیتو نباز.سعی کن خاطره خوب بسازی.چاره ای نیست بخدا خیلیا دارن اینجوری میرن سر زندگیشون انشالله خدا از یه جایی دیگه حسابی جبران کنه برات.😘😘😍