از همون بچگی فقط اسم خالمو ی بار اوردن گفتن خاله داشتی و اصن کسی قضیه اینکه چطوری مرده رو نگفت مامانم ی دلخخوری همیشه از پدر مادرش داشت فهمیدم قضیه خالم چی بوده😭😭😭😭😭
بچه بوده ۱۳ سالش بوده خیلی قشنگ بوده که خاستگارم داشته قبول نمیکرده به ازدواج میخواسته درس بخونه تا اینکه ی خاستگار میاد و قبول نمیکنه پدربزرگم بزور میخواسته ببرتش سر سفره عقد و خالمم کوناه نمیومده و از بس پدربزرگم خالمو کتک زد و گف باید ازدواج کنی که خالم رفت توی تنور خودشو با نفت اتیش زد و خودکشی کرده دختر خالم وقتی تز داییم پرسید داییم گف حواسش نبود تو تنور اتیش گرفته دیگه از اون موقعه پدربزرگم بچه هاشو ازاد گذاشته در مورد ازدواج (ولی واقعا حقش نبوده)😭😭😭😭😭😭😭😭 امروز همش اتفاق بد میفته
نمیخوام به روی پدربزرگ و مادربزرگم بیارم(مادربزرگمم وقتی پدربزرگم خالمو کتک میزده هیچ کاری نمیکرده)
خواهش میکنم برا شادی روحش صلوات بفرستین)