2777
2789

من خودم بیست و نه عقد کردم هنوزم دوران عقدم ولی جز ظرف گاهی اوقات حتی نیمرو هم درست نکردم الان دارم ب مامانم فکر میکنی طفلکی کل کار خونه و غذا چهار تا دختریم من بزرگم که اینم بقیه بدترن کاش زودتر به فکر مامانمم میفتادم و کمک حالش بودم تو خونه داری حداقل خودم زبر و زرنگ میشدم ن اینکه استرس آشپزی مهمون داری خونه شوهر داشته باشم 

شمام تعریف کنید برام امیدواری بدید بهم

برای سلامتی مامانم بفرست صلوات رو لطفا

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

۲۵ ... نه من یه نیمرو به زور درست میکردم چون یا دانشگاه بودم یا سرکار . تو خونه خودم عجیب زرنگ شدم و سریع همه چی یاد گرفتم

1400/1/18 دومین فندوق مامان خوش اومدی تو دلم ... 1400/4/9 هلنا قشنگ من دخمل نازم .... یه مامان شاد و پر انرژی که جز شادی و خوشحالی و آرامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ... خونه بهم ریخته مرتب میشه چای سرد شده رو میشه عوض کرد غذای یخ کرده رو میشه داغش کرد ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما هیچوقت بچه هامون دیگه ۱ساله یا ۲ساله یا ۳ساله یا ........‌ نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم ... پسر کوچولوی من مامان عاشقته  

منم کاری نمیکردم و اشپزیو بعد عروسی شروع کردم. من ۱۹ عقد کردم

الانم دیر نشده از فردا شروع کن

ندارم هيچ اميدي به اين دنياي تبعيدي... كه من از بد بياباني گرفتم راه دريا را..

من ۳۱ عقد کردم،مامانم شاغل بود

دو تا دختر بودیم برادرمم نگه میداشتیم،از ۱۵ سالگی اشپزی میکردم،درسم عالی،فوق لیسانسم گرفتم،اشپزی و خونه داریم عالیه

منظورم اینه مامانم همه ی تلاشش رو واسه تربیت و تحصیلاتمون انجام داد که همه چی رو با هم بلد باشیم

من دقیقا مثل شما، ۲۹ سالگی عقد کردم، الان ۳۰ سالمه و هنوز نامزدم، البته عید ایشالا میرم خونه خودم

هیییچی بلد نبودم، این یسالی که عقد بودم تو خونه مادرشوهرم همه چیزو یادگرفتم، دست پختم بی نظییییره...

شما هم نگران نباش، تا بری خونه خودت سر سه ماه کدبانو میشی

اگر انسانی، انسانی را بخاطر گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود به آن گناه دچار شود...

من سی سالگی ازدواج کردم قبلش دور درس و دانشگاه و سرکار بودم ولی چون مامانم شاغل بود من کنار درس و کار کردن تو خونه هم کمک میکردم البته تو آشپزی زیاد حرفه ای نبودم وقتی ازدواج کردم تو خونه خودم دیگه راه افتادم

من یه دختر ۱۹ سالم اصالتا افغانم مادرم رفته بود مسافرت کل کارای خونه رو دوش من بود غذا ظرف جمع و جارو همه چیز 

پدرم اصلا کمبود مادرم رو حس نمیکرد و یه پسری رو هم خیلیییی دوسش دارم ک چند وقت دیگ باهم ازدواج میکنیم و من اماده امادم برای خونه همسرم و هم کلی هنر از مادرم یاد گرفتم همسرمم قول داده که درس بخونم وقتی ازدواج کردیم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792