منم هفته پیش براش بولیز خریدم از ظهر هی منتظر بودم با کادو و گل بیاد زنگ زدم گفتم کحایی گفت تو راهم رفتم لباسامو عوض کردم کیک پختم تزیین کردم حالا دعا دعا میکردم قبل اینکه کادو نداده در یخچالو باز نکنه کیک رو ببینه غذاشو اماده کردم که از گشنگی نرع سراغ یخچال دوست داشتم کیک و کادو رو که میدم سورپرایز شه تااومد تو گفت ای بابا چیه پیش دوستم زنگ زدی میگی کجایی.خب میدونی اون تایم تو راهم.تازه فهمیدم اصلا یادش نبود سالگرد عروسیمونه بعد شروع کرد غرغر کردن منم عصبی شدم گفتم بسه دیگه.یهو گفت خفه شو حرومزاده😭دنیا رو سرم خراب شد
همینجور دنده عقب رفتم کیک رو گذاشتم جا میوه ای که نبینتش😭بعد که رفت بخابه رفتم کیک رو برش دادم ریختم تو ظرف در بسته بعد اومدم تو اتاق درو بستم 😭چقدر خوش خیال بودم