عشق نبود ب نظرم
کیسه دوخته بودن
فک کن مادر دختره شوهرشو مینداخت بیرون پسره و دختره رو میکرد تو اتاق😑
بعدشم گفتن اگه۵۰۰تا سکه مهرش نکنین نمیدیم
پسره هم گریه
تا خانوادش راضی شدن
دختره خیلی بی احساسو یخه
من ک تا حالا هیچ حسی از دوسداشتن ندیدم ازش
حتی بچشم انگار دوسنداره
همه میگن ی جوریه
دست بچش سوخته بود اصلن هیچ کاری نکرد میگفت عه برو پیش بابایی😑