من بعد ۸ سال دفترچه خاطراتم رو مرور کردم شماره عشقمو در دفترچه خاطرات خاک گرفتم پیدا کردم و خاطراتی که سرشار از عشق بود رو نوشته بودم الان دارم فقط اشک میریزم متاهلم شوهرمو دوس ندارم یه بچه دارم ولی خیلی تو این مدت پیر شدم هردومون هیچ عشقی بهم نداریم هیچی دلم خیلی تنگ شده کاش با عشقم ازدواج میکردم سر مهریه بهم خورد خانوادهها بتوافق نرسیدن حالم بده شمارشو یه لحظه سیو کردم اما سریع پاک کردم ترسیدم بهش پیام بدم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نکن عزیزم از ی پیام دوباره وابستگی میاد .میفهممت ولی چارمون چیه
خدایا ممنون بابت معجزه قشنگت.بعد ۶ سال یکی از بهترین فرشته هاتو گذاشتی توی دامنم .🤰۹۹/۲/۳۰ 🤱۹۹/۱۱/۳۰ اولین فرشتروبعد ۶ سال بهم دادی و حالا دومیو یهویی گذاشتی توی دلم.ممنونم ازت خدای خوبم
...با همسر و پسرم زندگی خوبی دارم و گذشته رو فراموش کردم
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
[QUOTE=169855324]از اول همو دوست نداشتید؟ [/QUOTبعد از اینکه با عشقم ازدواج نکردم پشت سر هم خواستگار میومد و من افسرده و کار هر روزم گریه مجبور شدم با یکیشون که کار رسمی دولتی داشت ازدواج کنم هیچ حسی بهش نداشتم شب عقدم همش گریه میکردم دلم پیش او بود ازدواج کردم که از مشکلاتم فرار کنم از ناراحتی و غم اخه غم از دست داشتنش منو داغون کرد اما متاسفانه خانواده شوهرم زندگیمو خراب کردن من از اونا بالاتر بودم سطح فرهنگ سوادم بالاتر و مادرش نذاشت هیچ وقت اب خوش از گلوم پایی بره