چند سال پیش ، بچه که بودم یه فیلم باکویی و میدیدم اسمشو یادم نماید خیلی هم دنبالش گشتم و فقط یه چند صحنه از فیلمو یادم که یه دختر بود با مادرش و شوهرش یا شاید نامزدش بود میرن پارک تخمه میگرن میشینن روی صندلی و دختره موهاش بلند بود بعد بافته بودتش و میره سوار یه وسیله میشه که قو مانند تو دریاچه مصنوعی پارک بعد مادرش هم این شعر میخوند من هر قدر گوجا اولام دیرم مین جاوانا( من هر چه قدر هم پیر باشم میارزم به هزار تا جوان)