2777
2789
عنوان

تابو هایی که مادران وپدران باید بشکنند

| مشاهده متن کامل بحث + 524 بازدید | 43 پست
ما شهرمون تا قم دو ساعت راهه بهشون میگم میرم قم دوستم میاد دنبالم میریم یکم‌میگردیم و میریم از دور ح ...



یه چیز دیگه سعی کن دخترهای موفق پیداکنی اوناییکه مورد پسندخانواده ات هستند توی مجازی یا واقعیت معرفیشون کن زمان من اینا نبود من شخصیتهای تاریخی وعلمی بیشترمثال میزدم برای خانواده ام


 مثلا من عاشق فرهنگ اسیای شرقی کره  وژاپن بودم  توی  اونا مثلا هانیکو بابام خیلی میپسندید که یه خبرنگارونویسنده بود تلاشهاشون سختی هاشون میگفتم


 یه روش دیگه زمان من نبود الان خیلی میتونی استفاده کنی ارتباط تصویری باهاشونه توی سفر براشون تصویری زنگ بزن اگه دوست خاصی داری کم کم توی تصویری بهشون معرفی کن 



 من قدیمها گوشی میدادم به دوستم با مامانم حرف بزنه بعد به رسم مهمانوازی ایرانی مامانم دعوتش میکردبا مادرش بیاد کم کم اون حلقه امن دوستان شکل میگرفت که نتیجه اش سفرهای دخترانه ما بود تاقبل ازازدواج  چهارنفره هفت نفره میرفتیم حتی بارها نمایشگاه کتاب تهران رفتیم 


درمجموعه باید رگ خواب والدین  وسیاستهای زنانه بخرج بدیم وگرنه من تک دختر توی یه خانواده پرپسر ،نظامی ومذهبی بزرگ شدم ولی همیشه سعی کردم با ارامش به خواسته هام برسم البته نیاز بود گاهی یکهفته حرف نمیزدم درست یاغلط به خواسته هام میرسیدم گاهی نمیرسیدم ولی درکل تلاشم میکردم وهنوزم میکنم . 


اولین پنگوئن بودن سخته

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

من برای رفت و امد دختر ازادیم . اما هیچ وقت عشق ورزیدن پدر ماد م ب همو ندیدم . و میدونم خودمم بلد نیستم خجالتم میکشم ک ب پسری ک قراره همسرم بشع یا همسرم هست محبت کنم 😑

حتی ب خانوادمم نمیتونم بگم دوستون دارم .... 

خیلی بده خیلی 

تورو خدا ب بچه هاتون یاد بدین محبت کردنو ...

چه خوب والدینتون همکاری میکنن والدین منم شاید چند بار برم بیام تهران عادی بشه براشون اما مسافرت با ...


اره این سفردخترانه خییلی سخته من چالش برام سخت بود برای همین میگم کم کم دایرره امن دوستانتون معرفی کنید به بهانه های مختلف از والدین اونا حرف بزنید ذهن پدرومادر اشنا کنید با اونا  مثلا بادوستون هماهنگ کنید یهو گوشی بدید به پدرتون بگید بابای دوستم میخواد باهات حرف بزنه


من یه جوری بودم که بابام به هیچ وجه بهم ماشین نمیداد درحالیکه مربی واقعی رانندگی من خودش بود ازسن کم بهم یاد داده بود ولی جونش به ماشینش وصل بود من شروع کردم درباره رانندگی خیلی خوب دوستم حرف زدند اون زمان پیکان سخت بود بابام با اینکه هرگز رانندگی دوستم ندیده بود بعد ها  میگفت اگه مریم باهات میاد باشه ماشین ببر   

اما هنوزم بهش نگفت بعد خرید ماشین اردی دوستم اصلا رانندگی نمیکرد

الان یادخاطراتم افتادم میگم عجب چیزی بودم  

من برای رفت و امد دختر ازادیم . اما هیچ وقت عشق ورزیدن پدر ماد م ب همو ندیدم . و میدونم خودمم بلد نی ...


نگران نباش منم همینجوری بودم خیلی سخت کارکردم روی خودم من سریال های کر ای  حدود 15 سال پیش شروع کردم دیدن ازاین مدرن ها زبان اصلی اولین چیزی که توجه جلب کرد اینهمه ابراز علاقه  والدین به بچه وهمسر و... برام عجیب بود ولی اینقدرای این تکرارشد در ذهنم ناخوداگاه ثبت شده منم سخته به مامان وبابام بگم دوستتون دارم برای همین به زبان کره ای یا انگلیسی گاهی میگم یا وسط خنده وشوخی میگم عاشقتم بابایی (اونم سریع جمع میکنم ضایع نشم)   


امیدوارم نسل بعدی راحت دوست دارم بگند بهم

نگران نباش منم همینجوری بودم خیلی سخت کارکردم روی خودم من سریال های کر ای  حدود 15 سال پیش شروع ...

وای اسی امواتتو بیامرزه. با این تاپیکت حرف دل منو زدی. منم شدیدا خانوادم تو این مسایل سختگیر بودن. هرگز تو دوره مجردی نتونستم با دوستام حتی کتابخونم برم فقط ی بار با هزار بدبختی اونم ابجیم باام میفرستاد. در نتیجه من الان شدیدا روابط عمومی ضعیفی دارم.با اینکه ازدواج کردم ی بازارم بخام برم شوهرم باید باهام بیاد.واقعا خانوادم الکی بسته بودن. حالا خاهرکوچکترام بزرگ شدن هرجا بخان برن خودم بزور مامان بابام راضی میکنم ک کارشون نداشته باشن.واقعا دلم نمیخاد اونام مثل من بشن. 

خدایا مرسی بابت خونه بزرگی کهم دادی و مال خودمونه و یه سالن بزرگ و سه تا خواب داره کلی نور و پنجره میخوره. یه سرویس بهداشتی بزرگ و روشن داریم با یه اشپزخونه ک هر روز توش غذهای خوشمزه میپزم. هر روز تو حیاط به درخت انجیر و گلها اب میدم. هر روز چشمم به جمال شوهرم و بچه هام روشن میشه مخصوصا دخترم ک چشاش سبز و موهاش طلایی و لباش سرخ و پوستص عین هلو میمونه.... پسرم مردی شده و با شخصیت و با ابهت و سر به زیر و متین... خدایا شکرت واسه این نعمتها.. خدایا شکرت واسه خونمون و شوهرم و بچه هام... خدایا شکرت.. شکرت. وشکرت. 
درود برشما که وقت گذاشتید مطالعه کردید این پست ممنونم

و بقول شما منم تمام سالهای زندگیم دعوای پدر و مادرم و قهرهای چند روزشونو دیدم. ولی هرگز مدل اشتی کردنشونو ندیدم. شب میخابیدیم صبح پامیشدیم میدیدیم شاد و خندانن. و تو ذهنمون میفهمیدن شب ی کار کردن با اینکه بچه بودیم ازین مدل اشتی کردنشون حالم بهم میخورد هرچند خوشحال بودم بعد چند روز تنش بینشون تموم شده ولی ازاینکه خودمون ذهنی باید حدس میزدیم چجور دعوا تموم شده بدم میومد. هرگز بوسیدن و بغل کردنشون ازنوع محبت، نه از نوع جنسی، رو ندیدم. واسه همین با اینکه پدرو مادرمو دوس دارم ولی تو این سالها هنوز ی بار نتونستم بهشون بگم دوستون دارم عاشقشتونم و دستشونو ماچ کنم بخاطر زحماتی ک واسم کشیدن و از این مورد خیلی شرمگینم

خدایا مرسی بابت خونه بزرگی کهم دادی و مال خودمونه و یه سالن بزرگ و سه تا خواب داره کلی نور و پنجره میخوره. یه سرویس بهداشتی بزرگ و روشن داریم با یه اشپزخونه ک هر روز توش غذهای خوشمزه میپزم. هر روز تو حیاط به درخت انجیر و گلها اب میدم. هر روز چشمم به جمال شوهرم و بچه هام روشن میشه مخصوصا دخترم ک چشاش سبز و موهاش طلایی و لباش سرخ و پوستص عین هلو میمونه.... پسرم مردی شده و با شخصیت و با ابهت و سر به زیر و متین... خدایا شکرت واسه این نعمتها.. خدایا شکرت واسه خونمون و شوهرم و بچه هام... خدایا شکرت.. شکرت. وشکرت. 

و حالا ک خودم ی بچه دارم راستش روزی هزار بار شوهرمو جلوش میبوسم و اونم منو. و بعد پسرمو میبوسم و به هردوشون میگم چقد دوسشون دارم و حتی گاهی ک بی بهانه بچمو میبوسم میگم توم مامانو ببوس ک خوشحال شم. و اینکه خانوادم هنوزم ک هنوزه ازین بابت واقعا بسته و محدودن

خدایا مرسی بابت خونه بزرگی کهم دادی و مال خودمونه و یه سالن بزرگ و سه تا خواب داره کلی نور و پنجره میخوره. یه سرویس بهداشتی بزرگ و روشن داریم با یه اشپزخونه ک هر روز توش غذهای خوشمزه میپزم. هر روز تو حیاط به درخت انجیر و گلها اب میدم. هر روز چشمم به جمال شوهرم و بچه هام روشن میشه مخصوصا دخترم ک چشاش سبز و موهاش طلایی و لباش سرخ و پوستص عین هلو میمونه.... پسرم مردی شده و با شخصیت و با ابهت و سر به زیر و متین... خدایا شکرت واسه این نعمتها.. خدایا شکرت واسه خونمون و شوهرم و بچه هام... خدایا شکرت.. شکرت. وشکرت. 
وای اسی امواتتو بیامرزه. با این تاپیکت حرف دل منو زدی. منم شدیدا خانوادم تو این مسایل سختگیر بودن. ه ...


الهی عزیزم  همیشه یه نسل سختی میکشن تا بعدی ها راحت ترباشند


 منم ازدبستان عاشق خوندن بودم همیشه لج میکردم منو ببرید کتابخونه کتابهام قدیمی  برای اینکه من نرم کتابخونه یه کتابخونه برام توی خونه ساختن ازدوست اشنا برام کتاب امانت میگرفتن تا دبیرستان من سرویس داشتم برای مدرسه وکلاس زبان و..

 ولی نمیدونستند همون کتابها باعث شد من راههای جدیدی برای رها شدن ازمحدودیتها پیدامیکنم البته بگم من هنوزافسوسهای زیادی دارم مثلا ورزش رزمی یا مهاجرت برای تحصیل و..

و حالا ک خودم ی بچه دارم راستش روزی هزار بار شوهرمو جلوش میبوسم و اونم منو. و بعد پسرمو میبوسم و به ...


شما الان دارید بچه ای تربیت میکنید که باعث افتخارهمه ماست دیگه اون کج اندیشی اطرافیان نداره حتما روی بقیه فامیل ودوستان اثرمثبت میذاره فقط باید صبرکنیم ثمره این تربیت ببینیم 


منم میگم امنیت محیط اول ازامنیت ذهن وروح شروع میشه خداشکرشما اینو به فرزندتون وحتی دختران جامعه دارید هدیه میدید


چقدرخوبه همسرهمراه دارید  مچکرم از همسرتون وهمه مردها همراه خداشماوخانواده تون حفظ کنه 

عزیزم میشه درخواست دوستیمو قبول کنی؟

دقت کردین همیشه اون ادمایی که خیلی بدن شعور ندارن به راحتی دل میشکنن زندگی مردمو خراب میکنن همیشه برندن وبرعکس اونایی که سعی کردن تو زندگی این کارارو نکنن زندگیشون جهنم شده واقعا چرا .....اونوقت میگن خدا عادله اخه چرا.   این دیگه چجور عدالتیه؟.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  14 ساعت پیش