2777
2789
عنوان

دردو دل

96 بازدید | 12 پست

سلام بچه ها‌دلم گرفته خیییلی اینقدر که کسیا ندارم بهش بگم میشه یکم دردو دل کنم کسی هست

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکسالی هست که عروسی کردم طبقه بالا پدرهمسرم زندگی میکنیم روابطمون خوبه البته من زیاد عادت ندارم جایی پلاس بشم یه سرکوتاه میزنم و نشده براشام یا ناهار بدون دعوت خونشون بمونم احتراما جفظ شده ولی متاسفانه مادرهمسرم هروقت من میرم همش میناله یا ازدرد کمر یا از درد پا یا از دست جاریم خواهرهمسرم به بچه ۵ساله داره که همه کارش با مادرهمسرمه بچه هم کلا کار زیاد داره میدونم خسته میشه ولی خب میتونه حداقل یه زمانی رو به مادرش استراحت بده و کمتر بیارتش منم بچم ک چیکه ولی جایی نمیبرمش که کسیا معذب نکنم

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت

خلاصه جاری من همه چی به نامشه اونش به ما ربطی نداره زندگی خودشونه همسرش دوست داشته این کارو کرده ولی مادرهمسرم ول کن نیست هرروز کنایه میزنه میشینه گریه میکنه میناله آره مسرم احمقه همه چیش به نام زنشه پس فردا بیرونش میکنن و فلان من اصلا خوشم نمیاد از طرز فکرای منفی ولی تا من میرم میگه اره پسرام دخترا مردمو خانوم میکنن من دخترم همه چی تمومه در کل خیلی به ما لغز میندازه تا دو روز پیش رفتم دندون پزشکی تا اومدم گفت چقدر شد گفتم فلان تومن خوشش نیومد منم چهارتا بی حسی زده بودم سرم داشت منفجر میشد

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت

همسر من رانندست دیروز بعداز چند روز اومده مامانش دراومده گفته آره زنت بهم محل نداد و فلان شب همسرم یه دعوا راه انداخته آره تو اشک مادرمو درآوردی و برام اهمیتی نداری بچتو بزار و برو خونه بابات منم گفتم من کاریش ندارم بخدا بچه ها دلم میسوزه از اینکه هیچوقت به کسی حسادت نکردم هروقت خرید رفتم اول برا مادرش خرید کردم به همسرم گفتم اگه چیزی مادرت میخواد براش بخر گناه داره به نظرتون من چه اشتباهی کردم

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت

همه رفتن

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت

سلام‌

اول اینکه اشتباه کردین ، تو یه ساختمون با مادرشوهرتون قبول کردید زندگی کنید تا از دندون پزشکی رفتنتون مطلع بشه 

دوم اینکه وقتی میرید پیشش هرچی بهتون میگه از درد کمر و گرفتاری و دخترو پسرش ، فقط گوش بدید و اظهارنظری هم نکنید

سوم اینکه ، درمورد خرج و توجه به مادرش و اختلافات خانوادگیش و‌مشکلاتشون کوچکترین دخالتی نکنید  

 همسرتون وقتی بهتون گفت اشک  مامانمو دراوردی ، شما دلیلش رو نپرسیدین که چرا این حرف رو زده ؟؟ 

اگه گفتین پاسختون برای شوهرتون منطقی  نبود ؟؟؟ که اون حرف رو بهتون زد؟

سلام‌ اول اینکه اشتباه کردین ، تو یه ساختمون با مادرشوهرتون قبول کردید زندگی کنید تا از دندون پزشکی ...

من اظهار نظر رو به همسرم کردم نه به مادرش چاره ایی نداشتم برا زندگی الانم هرجا بخوام برم میگه باید مادرم و مردم لا ما زندگی کنن نمیدونم چرا گریه کرده ولی من کاری نکردم باهاش همسرمم میگه مادرم هرچی گفت تو حق نداری حرفی بزنی بی احترامی نکن من دلم گرفته از اینکه باید تاوان حسادت بقیه رو من بدم

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت

اگه شوهرتون منطقی هست مسائلی که بینتون پیش میاد قشنگ بازش کن و باهم صحبت کنید و‌توجیه اش کن ، وبا ارامش از خودت دفاع کن ، اینجوری که شوهرتون بهتون پاسخ داده حتما شما بد خانوادش رو جلوش گفتید ، یا روشون حساسیت نشون دادید که اون اینجوری جبهه گرفته

اگه شوهرتون منطقی هست مسائلی که بینتون پیش میاد قشنگ بازش کن و باهم صحبت کنید و‌توجیه اش کن ، وبا ار ...

من فقط گفتم چرا مادرت منفی گرایی میکنه همین ولی درکل همسرم همیشه میگه مادرم مهمه باور کن فقط به خاطر بچم خودمو سرپانگه میدارم

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت
من فقط گفتم چرا مادرت منفی گرایی میکنه همین ولی درکل همسرم همیشه میگه مادرم مهمه باور کن فقط به خاطر ...

به شما چه ارتباطی داره که ایشون منفی گراست 

وقتی میبینید مادرشوهرتون  حقه بازه که از شما بد میگه و جلوی پسرش اشک میریزه ، فقط تو دلتون به اینکارش بخندید 

چون شما که نمیتونید تغییرش بدید ، همسرتونم یه ادمه ساده و نااگاهه که گول حقه بازی مادرش رو خورده ، اونم سخته عوض کنید ، چون یه عمر تحت تاثیر این زرنگ بازی ها‌و‌مظلوم نمایی مادرش بوده 

خودتونو درگیر این مسائل نکنید ، اشک ریخته که ریخته 

شوهرتونم بهتون میگه بهش دامن نزنید و سر همچنین موضوعی دعوا نکنید ، درگیر این بازی ها نشید 

ولی بتونید باهم مشاوره برید خیلی خوب میشه

به شما چه ارتباطی داره که ایشون منفی گراست  وقتی میبینید مادرشوهرتون  حقه بازه که از شما ...

کاش همه چی به این زیبایی که شما میگین حل میشد من تصمیم گرفتم دیگه حرفهاش برام مهم نباشه ممنون دوست عزیز که مای دردودلم نشستی

من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792