😭
خستم ، ۲۰ سالمه ولی اندازه تک تک لحظه هاش از خانوادم خستم . نمیدونم از کجا شروع کنم ولی فقط خستم.
خستم از مقصر بودن ، من ی ادمم، من از ترس مامانم حتی اجازه کنار زدن پرده اتاقمو هم ندارم که یکم حیاط رو ببینم . چون مامانم اینجوری میخاد.
سر هر دعوایی اگ خواهرم که ۳۰ سالشه بهم فوش حتی ناموسی بده و من ی فوش معمولی ،۱۰۰ درصد من مقصرم .
هرجور باهام حرف میزنن من همون طوری جوابشونو میدم ولی بازم من مقصرم.
مامانم ارزوشه من گیر یکی بیفتم که منو کتک بزنه
اگ هرجور باهام رفتار کنه و من هرچی جوابشو بدم بهم میگه تو رنگ خوشبختی رو نمیبینی.
حق ندارم منه دختر ۲۰ ساله به مامانم بگم دلم میخاد امشب کیک درست کنم . اینقدر همه چیو میبافه بهم که حالم بهم میخوره از چیزی که دلم خاست درست کنم ..... بحث مالیش نیس خدایی چون حتی اگر مامانم با ی لحن آروم تر و صمیمانه تر باهام حرف بزنه بخدا هیچی نمیگم دیگ....
بقیشم الان می ذارم