2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من روز قبلش دعوام شد تمام شبو گریه کردم دیروز تمام مدت سردرد داشتم ولی دیکه کشش ندادم واسه دل بچه هام البته اونم ی جورایی از دلم دراورد خودش خیلی بیشتر از من اذیت شد ترسیدم سکته کنه بس ک ناراحت بود و دستاش میلرزید

سر چی دعوات شد؟ اشکال نداره دعوا نمک زندگیه

اول بخاطر عکس ما رفتیم عکس یلدایی گرفتیم کاملا پوشیده بودم گزاشتم وضعیت واتساپم نمیدونسم واقعا دعوا میکنه چون همیشه عکس ميزارم گزاشتم گفت نباید میزاشتی غلط کردی گزاشتی و فحش من رفتم بر داشتم ناراحت شدم از لحن حرف زدنش سرم داد زد باز هیچی نگفتم رفتم برداشتم عکس سفره رو فق گزاشتم رفت ت اتاق درم بست رفتم ت پی ویش بگم عزیزم برداشتم دیدم بلاکم کرده حالا ماجرا از اینجا تازه شروع میشه من با جاریم اصلا خوب نیستم ینی اون نمیخاد با من خوب باشه اذیتم میکنه حالا یلدا مارو دعوت کردن در صورتی من قبلش خونه خالم دعوت بودم مادر شوهرم اصرار اگر نیایی ما قهر میکنیم گفتیم باش میریم

اول بخاطر عکس ما رفتیم عکس یلدایی گرفتیم کاملا پوشیده بودم گزاشتم وضعیت واتساپم نمیدونسم واقعا دعوا ...


آهان پس بگو

مردا تا تلافی نکنن دست بردار نیستن

مطمئنم اون موضوع پیش نیومده بود

بهت گیر نمیداد

ولش کن

بهترین کار سکوته

شوهر من یه شعاری داره موقع دعوا

هر وقت قهر میکنم

میگه تا آخر عمرت که نمیتونی قهر بمونی

بالاخره آشتی میکنی

تو هم همینو به خودت بگو

اول بخاطر عکس ما رفتیم عکس یلدایی گرفتیم کاملا پوشیده بودم گزاشتم وضعیت واتساپم نمیدونسم واقعا دعوا ...

گفتم باش میریم با اینک خیلی ناراحت بودم و میدونسم اصلآ خوش نمیگذره جاری اصلا بامن حرفم نمیزنه حالا بعد عکس و بلاک کردن اومدیم لباسامو بپوشیم ست خریده بودیم لباسا و گفت من اینارو دلم نمیخادبپوشم میخاس منو اذیت کنه وگرن از صبش باهم رفتیم گشتیم خریدیم گفتم چرا گفت چون هرچی دلم بخا میپوشم دیگ گفتم من کوتاه اومدم عکس برداشتم چرا داری میری رو عصاب من دیگ فحش و دعوا شد من گفتم جایی نمیرم بعد گفت بیا بریم خونه خالت گفتم ن هیجا نمیام ن بیا بریم اونجا منم دوست دارم بریم اونجا زنگ میزنم خونه داداشم کنسل میکنم اول گفتم نمیام  بعد گفت بیا اصرار رفتیم اونحا تا شام خورد گفت تو بمون من رفتم من گزاشت.رفتم دم در گفتم کجا گفت خاسم ب دلت زهر کنم آوردمت اینجا فک کردی نمیدونم دعوا درست کردی خونه داداشم نیایی بخدا میخاسم برم اون دعوا می‌کرد هعی اذیتم می‌کرد بعد ایقد فحشم داد همه هم فهمیدن 

من میگم اخه مردا برای رسیدن به اونی که میخوان اسمون رو به زمین میرسونن اما بعدش همه چی یادشون میره ...

خیلی لجباز و بچس پیر شدم تو این سن باورت نمیشه دیگ هرکار هرچی پولم بده دلم شاد نمیشه بسک اذیتم کرده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792