تا چند روز دیگه بچه مون به دنیا میاد ، این قدر شوهرم به خاطر اسمش حرصم داده که نصف شوق و ذوقم پریده
همه ش هم خدا رو شکر میکنم که بچه مون دختر نشد تا اونم بخواد یه زمانی واسه اسم بچه ش به شوهرش خواهش و تمنا کنه و شوهرش هم محلش نذاره ، الان پسرم رو جوری تربیت میکنم که نظر همسرش براش مهم باشه ، نه که واسه هر چیزی اول نظر مامان و خواهرهاش رو بپرسه بعدا اگر یادش بود نظر همسرش هم بپرسه
چی میخواید بزارید؟
حالا این سری بزار شوهرت انتخاب کنه بر بعدی خودت اسم بزار
نمیدونم بشه یا نه ولی یه دعای زبان بند همسر بنویس بزار پیشت،موقع انتخاب اسم،شاید قبول کرد...میگن تاثیر داره...از تو اینترنت سرچ کن
البته اگر اجازه تربیت کردن بچه رو داشته باشم ،
خیلی دلم شکسته خیلی بهم برخورده خیلی اذیت شدم ، بارداری سختی داشتم از اولش تا الان ولی حق هم ندارم واسه انتخاب اسم بچه ای که این همه بابتش عذاب کشیدم نظر بدم ،
شوهرم واسه بچه های بعدی هم اسم انتخاب کرده و از الان بهم گفت که دیگه واسه اونا هم خواب و خیال نداشته باشم . اصلا احساس خوشحالی ندارم که داریم بچه دار میشیم ، فکر میکنم دارم افسرده میشم .
کاش بهم مشورت میدادین که چی کار کنم
عزیزم... کاملأ درک میکنم حالتو منم دوسال پیش حال الان تو رو داشتم با این تفاوت که شوهرمن به نظر مادرو خواهراش کاری نداشت فقط نظر خودش براش مهم بود! البته مادرو خواهراش هم خداییش برای اسم بچه نظری نداشتن آخه بچه پدر و مادر داره چرا باید دیگران نظر بدن؟!😳 درنهایت ی اسم رو شوهری انتخاب کرد منم تأیید کردم 😜
بش بگو همه زحمتاش مال منه.۹ ماه بارداری و عذابش برا منه.زایمانو دردش واسه منه.ترو خشک کردنو بزرگ کردنش بامنه اونوقت اسمشو انتخاب کنی؟خدایی انصاف نیس
بین عزیزم شوهرت ببخشید اما بیشعوره سعی کن تا به دنیا امدن بعدی رو افکارش کار کنی مثلا هی بگی به طور غیر مستقیم فلانی اسم دخترشو گزاشه...چون زنش دوس داش البته نه با دلخوری .دیگه کاری نمیشه کرد حالا اسم مهم نی بخدا اصلا مهم نی فقط یه چیزیه که برا صدا زدن به کار می‌ره ت دعا کن بختش بلند باشه هیچ وقت دیگه به لحظه برنمی‌گرده پس خوشحال باش که بچه دار میخوای بشی و دعا کن سالم باشه .افسردگی زایمانم چیز طبیعیه که باید کنترل بشه
بیشتر این داره اذیتم می‌کنه که نظر منو نپرسید ، اصلا نظرم براش مهم نبود ، واسه بعدیا هم اسم انتخاب کرده ، حس میکنم دستگاه جوجه کشی هستم ،
