2777
2789
عنوان

بگید چیکار کنم آخه ..

73 بازدید | 10 پست

تازه فهمیدم مامانم چقدر آب زیر کاهه  

پشت سر بابام با ما حرف میزنه و ازش بد میگه

بعد از اون طرف تازه فهمیدم بدگویی مارو پیش بابام میکنه

الان کلا دو سالی هست با بابام در حد سلام کردن حرف میزنم چون زیاد خوب نیستیم باهم  

و الان که فهمیدم مامانم اینطوریه واقعا برای خودم و خودش متاسفم

واقعا نمیدونم چی بهش بگم  مظلوم نمایی هم میکنه 

شب همه ی ما یکی بود ، اما تاریکی هایمان فرق داشت...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

هرچقدرم که بد باشه بلاخره مادره یه وقتی میبینی نداریشو و حتی حسرت میخوری که ای کاش بدترین ادم روی دن ...

متاسفانه این فقط یه اخلاقای گندشه   

کاش که خودم نبودم...

شب همه ی ما یکی بود ، اما تاریکی هایمان فرق داشت...

عزیزم شما نباید با حرف مامانتون از پدرت بدت بیاد

خودتون عقل دارین میتونین تشخیص بدین پدرتون چجور آدمیه

مثلا اگه هرکسی اومد بهتون گفت فلانی آدم خیلی کثیفیه شما همون لحظه رابطتون رو باهاش قطع میکنین؟پس عقل و منطق خودتون چی میشه این وسط؟!

بارالها... از کوی تو بیرون نشود پای خیالم، نکند فرق به حالم... چه برانی، چه بخوانی... چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی... نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی... نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی، در اگر باز نگردد... نروم باز به جایی... پشت دیوار نشینم چو گدایی بر سر راهی، کس به غیر از تو نخواهم... چه بخواهی چه نخواهی... باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی... 
عزیزم شما نباید با حرف مامانتون از پدرت بدت بیاد خودتون عقل دارین میتونین تشخیص بدین پدرتون چجور آد ...


  اخه مشکل اینجاس که مامانم هم نگه خودم دارم میبینم چه آدمیه  

در ظمن من خودم از خدامه با پدرم خوب باشم خودش مارو پس زده من هرچقدرم سعی کنم باش خوب باشم مشکل از خودشه

کاری به پدرم ندارم الان موضوع اینه که فکر نمیکردم مامانم اینقددددرررر مضخرف باشه 

شب همه ی ما یکی بود ، اما تاریکی هایمان فرق داشت...
فکر کردم ازدواج کردین میخاسم پیشنهاد بدم کمتر پیش خانوادتون برین اما میتونی کمتر دورو بر مامانت بگرد ...


 اصلا و ابدا حوصلش دیگه ندارم که بخوام دورش بپلکم  

خودش هی میاد تو اتاقم ... بهشم بگم بره بیرون بش برمیخوره کلی دعوامون میشه باز  

شب همه ی ما یکی بود ، اما تاریکی هایمان فرق داشت...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792