2777
2789
عنوان

تجربه یک مادر باردار کرونایی و بستری

| مشاهده متن کامل بحث + 576 بازدید | 36 پست

حالا چندتا چیز مشکوکم بگم بهتون ک اصلا نفهمیدم داستانش چیه

اول از همه اینکه هرروز سرساعت پنج صبح منو از خواب بیدار میکردن دوتا سرنگ گندههههه ازم خون میگرفتن و میرفتن

(فکر کنید با اون رگای من ....)

من فوبیای خون دارم ، با دیدن خونریزی خودم یا هرکس دیگه حالتای ضعفی شدید پیدا میکنم قشنگ هرروز صبح من یه دور دعوت حق رو لبیک میگفتم و برمیگشتم😂

مورد مشکوک بعدی این بود ک من چون کلا ادم پیگیری هستم اسم تمام سرما و داروهارو میپرسیدم بعدم توضیح میخواستم ک بگو برای چیه این 

یه سری امپول زیر جلدی هرروز یا بعضی وقتا روزی دوبار بهم میزدن تو بازوم ، ک از گفتن اسمش طفره میرفتن ...سرنگای خیلی نازکی داشت و شبیه انسولین بود تقریبا اما مایع داخلش خیلی زیاد بود پس انسولین نبود ، یه بار یواشکی عکس گرفتم از سررنگه برای دکتر زنان خودم فرستادم گفت نمیتونم قطعی بگم ولی هپارینه احتمالا

حپارین ازلخته شدن خون جلوگیری میکنه ولی خب من سنم کمه و غلظت خون نداشتم ، حالا بازم نمیدونم داستان چی بود

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مورد بعدی اینکه یه روز اومدن اصرار اصرار ک اره پاشو بریم سی تی اسکن

در حالیکه من خب تستم مثبت بود اونم چی پی سی ار ، یعنی دیگه صددرصدکرونا داشتم 

از یه طرفم من هفتم پایین بود و حتی ی دوز کم از سی تی هم باعث از هم پاشیدن جنین و جفت میشه !/:

گفتم منو اینجابکشید هم سی تی نمیرم ک نمیرم

آقا مگه ول میکردن؟؟؟؟

بخدا ده دقیقه ای یه بار یکی میومد میگفت نه پاشو بریم 

گفتم نههههههه نمیااااام اصلا


حالا جالبش این بود ک یه فرم چندین صفحه ای اوردن اولش ک رضایت سی تی بگیرن منم چون ازعوارض سی تی برای جنین خبر داشتم گفتم نه ، دیدن حریف من نمیشن شوهرمو بردن ایستگاه پرستاری ک اره راضیش کن بره هیچی نمیشه 

این بنده خدا هم ساده رضایت نامه بدست وایساده بود بالا سرم میگفت گفتن هیچی نمبشه

گفتم ارههههه برای هیچی سهصفحه رضایت،نامه باید امضا کنم ـ😏

دیگه خلاصه حریف من نشدن

منم از اینور با پزشک خودم در تماس بودم گفتم اره اینجوری شده گفت اصلا نری هااااا ، حتی با شکم بند و ... هم جنینتو از دست میدی به احتمال خیلی زیاد

حالا نمیدونم این همه اصرار اونا برای چی بود

من ک قشنگ حس کردم براشون کیس تحقیقاتی ام

البته بچه ها من بیمارستان خصوصی بودم و حتی به خاطر یه سری مسائل شخصی و اینا بخش کروناییا هم نرفتم ، اتاقمم وی آی پی بود و هم اتاقی نداشتم ک خدایی نکرده مبتلا بشه ،

همراهمم شوهرم بودکلا دو سه روزم مامانم اومد پیشم ک خداروشکر هیچکدوم نگرفتن ازم، ولی باهمه این حرفا حس موش ازمایشگاهی داشتم

حالا از داروهای عجیبی ک میزدن بهم و حس و حالم بگم ک قشنگ عمق فاجعه رو بفهمید

به خاطر بارداریم نمیتونستن داروهایی ک ب بقیه کروناییا میدنو ب من بدن ، چون شرایطم فرق داشت 

در نتیجه کلی سرم و امپول عجیب بهم میزدن

نمیدونم اطرافتون کسیو دارید ک شیمی درمانی کنه یا نه

پدربزرگ من ب خاطر سرطان شیمی درمانی میکنه خیلی وقتا ک از حس وحالش موقع دریافت داروها میگفت واقعا دلم براش میسوخت ولی نمیدونستم چقد میتونه وحشتناک باشه تا اینکه بهم سرم منیزیم زدن


یعنی اولین قطره ای ک از این سرم وارد خونم شد 

تماااااام توی بدنم اتیش گرفت

واقعا اغراق میکنم 

رسما حس کردم مسیر گلو تا واژنمو با اسید دارن میسوزونن دقیقا حسی ک ب بیمارای سرطانی موقع شیمی درمانی دست میده

به قدری ترسیدم و وحشت کردم ک کل پرستارای شیفت ریختن تو اتاقم بدو بدو سرمو کندن بردن 

این حسی که میگم شاید چندثانیه بیشتر نبود ولی تا اخر عمر اون سوزشو یادم نمیره 

و یه چیز دیگه اینکه نمیدونم چرا داروهایی ک میزدن مستقیما روی خارش و سوزش ناگهانی واژن و دستگاه تناسلی تاثیر میذاشت البته فوری از بین میرفت ها ولی خب این همه جا چرا واژن😐

داروی عجیب بعدی ک نمیدونستم چیه ولی اونم وحشتناک بود 

یه امپول خیلی بزرگ بود ک توی سرم نمیزدنش ، در انژوکتمو باز میکردن ، تزریقش میکردن تو انژوکتم 

اونم دقیقا برای چندثانیه تمام با..سن و واژن و پوست اون پایین سوزن سوزن میشد و میخاااااارید

خارش عادی نه ها

خارش وحشتناک غیرقابل کنترل 

البته اینم بگم ک وقتی ب پرستار گفتم این حسو دارم گفت متاسفانه این دارو روی خانوما همین عوارضو داره اما رفع میشه 

پس یعنی رو من یکی فقط اینطور نبود رو همه همین جوری جواب میداد پس اگر خدایی نکرده این مورد براتون پیش اومد نترسید طبیعیه 

خلاصه بعد از یک هفته خون دادن و سوزش و خارش و پاره کردن کل رگای هردودستم ، بالاخره تبم اومد تو کانال 36 اما مرخصم نکردن ، چون وضعیتم پایدار نبود و برای مرخص شدن باید تست خونم منفی میشد

بچهه هایادم رفت بگم ک ب خاطر سرفه ها دوروزم زیر اکسیژن رفتم ک حاصلش میشد سردردای خیلی خیلی زیاد

کلا اونجا زیاد قرص و شربت نخوردم همش سرم و امپول بود

دیگه خستتون نکنم بعد هشت روز بالاخره هفته پیش مرخصم کردن اما چه مرخص کردنی

تا اومدم خونه تهوع و استفراغ بارداریم به قدری زیاد شد ک زانو میزدم کف توالت دیگه از شدت درد و استفراغ همونجوری پهن میشدم تو دستشویی 

سرفه هامم یکم چرکی شده بود ، یعنی خوابیدن و بیدار شدن برام شده بود عذاب ، توی تمام سر و گلوم بوی عفونت میپیچید انگار 

یه چیز خیلی مهم بگم راستی

من تا قبل از اینکه تو بیمارستان برم حموم واقعا حالم بدبود ، به محض اینکه رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون نصف علائمم رفت😐و واقعا حالم کلی بهتر شد ، هرچند ک اونجا اومدن تو اتاقم فهمیدن زیر دوشم پرستار از پشت در شروع کرد جیغ جیغ کردن ک اره ب چه حقی رفتی حموم و ممنوعه فلان 

منم بی اعصاب😂مامانمم بی اعصاب تر 

شستیم گذاشتیمش کنار 

البته اونم داشت وظیفشو انجام میداد ولی خب حق نداشت باهام اونجوری حرف بزنه

مخصوصا اینکه من قبلشم ب خاطر لکه بینی استراحت مطلق بودم و حموم نرفته بودم 

بدنم و موهام خیلی الوده بود حالم داشت ب هم میخورد

نهایتا مرخص شدم ولی خب دو شبه درد قفسه سینه و قلب امونمو بریده باز رفتم بیمارستان ازمایش خون و سکته و نوار قلب و ...ک خداروشکر مشکل قلبی نبود 

به خاطر استفراغ زیاد ، اسید معدم نفوذ کرده بود تو ریم و باعث درد و حمله شده بودم 

بچه ها برای نینیم خیلی دعا کنید ، بچم با این وضعیت من معلوم نیست الان حالش چطوریه خیلی نگرانشم 

اگر سوالی هست من در خدمتم ❤

وای برگردم الهی چقد سختی کشیدی...شکر خدا ک خوب شدی و بخیر گذشت و خودت و نینی حالتون خوبه....تصورشم ن ...

خدانکنه عزیزم 

ان شالله ک هیچوقت خودت و عزیزانت درگیر نشید ادم برای دشمنشم نمیخواد 

ان شالله ک نینیمم خوب باشه ، منتظر غربالگریم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز