تاپیک های قبلم گفتم دیروز مجبورم کرد به زور بردم خونه مامانش اونجا من خیلی اذیت میشم مادرشوهرم فکر میکنه خیلی میدونه همه اش متلک میندازه و بچه امو بر میداره میگه این بچه خودمه تو به بچه ام نمیرسی خودم بزرگش میکنم و یکسری حرف ها که تو اصلا بلد نیستی بچه بزرگ کنی و بی عرضه ای و... عصرش نوبت آرایشگاه داشتم و از یه هفته قبل قرار بود شام بریم خونه مامانم ولی عصر که شد گفت من خونه مامانت نمیام آرایشگاهم نذاشت برم کنسل کردم به مامانم زنگ زدم گفتم نمیایم همونجا شام خونه مامانش نگهم داشت
دیگه دل و زدم به دریا خیلی جدی برخورد کروم کاری که تو این سال ها نکرده بودم تو حال بود پیامش دادم من دیگه از این به بعد تا عید پامو از خونه بیرون نمیذارم هرجا میخوای برو کاری به کارت ندارم اومدیم خونه دید جدی ام اومد مثلا از دلم دربیاره حالا دلیلش این بود میخواست برای شب یلدا بریم خونه مامانش از دلم دربیاره که برم منم گفتمش قهر نیستم ولی تا عید نمیخوام از خونه ام برم بیرون گفت حرف آخرته گفتم آره حالا از دیشب یه کلمه حرف نزده پشتش رو کرد خوابید صبحم بدون کلمه ای پاشد رفت سرکار اومد همینجوری سرد باشم باهاش ؟ آخه خواهر برادرهاش امسال تو خونه اشونن کسی نمیاد این شازده میخواد پاشیم بریم اونجا شبو بخوابیم بس که بچه ننه است اینم بگم دیروز تا قبل اینکه بگم من نمیام ناراحتی و قهر من اصلابراش مهم نبود با بچه های داداشش بازی میکرد و میخندید
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
از حق خودت کوتاه نیا.. کاری کن عقایدت براش مهم بشه همونقدر به خانواده خودش و صله رحم اهمیت می ...
هیچ وقت حاضر نبود شب یلدا روز زن یا سیزده به در یا هر مناسبتی بیاد با خانواده من همیشه کوتاه اومدم ولی اینبار دیگه خسته شدم نمیخوام کوتاه بیام اومدم باهاش سرسنگینم فرداشبم نمیرم بذار بفهمه منم آدمم خانواده منم برام مهم هستن