واقعا نمیدونم چیکار کنم
چی قراره پیش بیاد برام؟؟
دلم خوش بود یکی تو زندگیم هست و همو دوست داریم و قراره به هم برسیم
یهو از طرف خانواده ی طرف که مورد مناسبی هم هست معرفی شده
من اصلا طرفو ندیدم..میگن اصراری که نیست..ی جلسه میان میبینین همو
آره میدونم الان به اون آدمی ک تو زندگیمه فکر میکنین و سوال پیش میاد پس اون چی؟؟
من اول از همه به اون گفتم..خیلی راحت گفت اگه فکر میکنی با اون خوشبخت میشی هر تصمیمی بگیری من راضیم
مگه میشه یکی دوستت داشته باشه و اینو بگه؟؟ هه
ولی دل خودم چی آخه
دارم دیوانه میشم
منم امشب جدا شدم حالم خراااابه
فقط خودت مهمی
هر چی حست میگه
تابلوعه نمیخوادت خودتو درگیر ادمای بی ارزش نکن ب خاستگارت و ازدواجت فکر کن اگرم خاستگارت خوب نبود در کل بیخیال اون شو بعد ی مدت اروم میشی اولش سخته
نمیتونم بگم واقعا از رو حسادت گفته یا اینکه اینو گفته که ینی اره اگه میخوای بری هم مهم نیست.
ولی خوب فکراتو بکن. مبادا یه روزی پشیمون بشی.
تصمیم یهوی هم نگیر. دوباره باهاش حرف بزن بگو جدی دارم ازت سوال میپرسم و جواب تو ممکنه یا رابطه نا رو محکم تر کنه یا کلا تموم شه.. پس درست جواب منو بده. بهشم بفهمون که زیاد مهم نیست برات و عادی هست...
من برای عاقبت به خیری و خوشبختیت دعا میکنم. در حدی نیستم که بتونم نظر بدم ولی بازم میگم همه چیز به خود شما بستگی داره
