و یسوال دیگه ...من با جاریم همون روز اول قاطی نشدم (چون متاسفانه از همه جهت ازش سرم یجور رقابتی بم نگاه میکنه و چندباری سعی کرده برام حرف دراره ک من مغرورم و خودمو میگیرم و ....)فقط مناسبتا یه تبریک بهم میگفتیم بیشترم پیامی ...حالا من۳تا عزیز پشت سر هم از دست دادم .برادر شوهرم ک اصلا تسلیت نگفت جاریمم تسلیت گفته بود ب اصرار مادر شوهرم چون گفته  من بعد تسلیت اول زنگش نزدم (من مرگ عزیزام ب فاصله یکی دو هفته بود اصلا فرصتی بهم نداد )خواهرشوهرمم همین نظرو داشته ک انتظار داشتن بعد تسلیتشون من زنگ بزنم خوش و بش کنم در صورتی ک میگم من غم رو غم شدم...بعد این مصیبتام خوردم زمین دستم شکست عمدا زنگ نزدن حالمو بپرسن ....حالا تو برخوردم نمیخوام بی احترامی کنم ولی قطعا تو برخوردم مث قبل نخواهم بود چون من هر وقت دیدمشون کلی احترام بهشون گذاشتم ..پدر و مادر شوهرمم میدونن این دو خونواده بد کردن در حق من قبولم دارن ولی بعد مدتها میخوام برم خونه پدر شوهر ...اگه صحبتی شد ب چ شکل ناراحتیمو بیان کنم ب پدر مادر شوهرم  ؟؟؟اصلا درسته ک گلایه کنم از رفتارشون ؟؟؟