یک عمر برای آن چیزی که میخواستی دست و پا میزنی... تا اینکه آخر یه روزی بهش میرسی... بعد،به خودت مینگری و می بینی یک عمر را زندگی نکرده ای... حال جای زخم و شکستگی هایت را چطور می خواهی ترمیم کنی... 💔یک عمر دیگر را از کجا می خوای برای ترمیم زخمات پیدا کنی... خیلیا زخمی از این دنیا رفتن شاید اینو ندونی💔
بارالها... از کوی تو بیرون نشود پای خیالم، نکند فرق به حالم... چه برانی، چه بخوانی... چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی... نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی... نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی، در اگر باز نگردد... نروم باز به جایی... پشت دیوار نشینم چو گدایی بر سر راهی، کس به غیر از تو نخواهم... چه بخواهی چه نخواهی... باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی...