ايا خواهر شوهرهاتون بهتون زنگ ميزنن يا مثل من فقط به شوهرتون زنگ ميزنن و اصلا سالي يكبار هم حالتون رو نميپرسن؟
واكنش شما چي هست؟ ايا به شوهرتون غر ميزنيد ؟ ايا شوهرتون باهاشون به خاطر برخوردشون حرف ميزنه؟
مال من أوائل خيلي گله ميكردم به شوهرم و اونم ميرفت باهاشون حرف ميزد و به ظاهر ميگفتند ما با سحر مشكلي نداريم ولي كار خودشون رو ميكردند و بازم سرد بودند.
من خارج از كشور هستم و ايران هم ميومدم اصلا أهل دعوت نبودند. اصلا انگار من وجود ندارم. ايا شما ناراحت نميشيد؟
ميدونم اينجا همه ميگن به روت نيار و بهتر و ....
ولي ته دلم ناراحتم كه اينها خانواده شوهر من هستند و عمه و عموهاي بچه هام. بچه بزرگم هنوز با هيچكدومشون حرف نزده و چند بار من به عمه اش گفتم ميخواييد تصويري ببينيد بچه رو گفت من تصويري بلد نيستم و اهلش نيستم. در حالي كه دروغ ميگه و همش تلفن دستش هست و تو شبكه هاي اجتماعي هست و خودش هم بچه داره.
خلاصه كه خيلي ناراحت هستم و هر وقت زنگ به تلفن شوهرم ميزنند ازشون حرص ميخورم و ناراحت ميشم. البته بگم مخصوصا اينكار رو ميكنند چون من باهاشون دو بار حرف زدم كه چرا رابطه نداريد و بيشتر بشه ارتباط و اونها به ظاهر گوش دادند ولي بدتر كردند.
هر راهي هم امتحان كردم از كادو فرستادن، عكس فرستادن و تلفن ولي همش يكطرفه بود و از شوهرم تشكر ميكردند بابت كادوها.
باهاشون هر دفعه كه زنگ ميزنن كه البته سالي يكدفعه ميشه هم خوب و صميمي حرف ميزنم و بروم نميارم.
ولي قبلا به روم اورده بودم و اونها نقطه ضعف من رو ميدونن.
اينم بگم كه با بقيه هم همينطور هستند و بي ارتباط و سرد و بي عاطفه.
شما باشيد چيكار ميكنيد كه كمتر حرص بخوريد؟