حتی از ناراحتی گریمم نگرفت ینی بغض گلومو گرفت نتونستم گریه کنم دیروز شوهرم زنگ زد گفت برف میاد شاید ماشین گیر کنه نتونم بیام برو خونه مامانت اگ برف قطع شه منم میام گفتم باشه حاضر شدم رفتم دو ساعت بعد برف قطع شد زنگ زدم گفتم برف قطع شد بیا گفت ن میخوام بمونم کارگاه تا فردا باید ی کاریو تحویل بدم راست میگفت چون هرساعتی زنگ تصویری زنگ زدم کارگاهش بود منم قهر کردم ولی برام پول زد گفت برو برا خودتو مامان خرید کن تنهایید و شام بخورید و این چیزا خیلی خوب برخورد کرد باهم امشب من خونه مامانم موندم شام اومد با بالام صحبت میکرد با منم خوب بود ی جفت کفش خواهرم سفارش داده بود اونو گرفته بود ی جفت از اونم برا من گرفته بود من از حموم اومدم موهامو شونه کردم بافتم لباس پوشیدیم اومدیم از در خونه اومدیم بیرون شد ی ادم دیگه بهم گف چرا خودتو این شکلی میکنی سر و کلتو چرا این مدلی میکنی زشت شدی گفتم خب حموم بودم گفت ن چن وقه ی جوری شدی اصلا یکم رفتیم جلوتر من شالم جلو بود باز گفت شالتو بکش جلو همش باید بهت تذکر بدم گفتم اخه کی تو ب من تذکر دادی گفت ن نمیفهمی دیگ تو با اخم رفت مغازه من حامله ام گفتم ی نسکافه بگیر برام پول شارژ ک گرفتمم بده