من و همسرم با اختلاف طبقاتی ازدواج کردیم. من خیلی سر ترم. تو تمام مشکلات زندگیمون پدر و مادر من بودن که هوامونو داشتن. هنوزم هر ماه پدرم چند ملیون برامون میریزه و ساپورتمون میکنه. ولی پدر همسرم تا حالا ۵۰۰۰۰۰ تومنم نداده و بیخیال پسرشه. همسرم پدرمو خیلی دوست داره اما امروز سر یه مسأله حرفی زد که بینهایت دلم شکست. ما رفته بودیم خونه پدر همسرم برای دیدنشون. اونجا فهمیدم که پدرش میره در مغازه برادرش و اونجا چند ساعت میمونه منم بخاطر کرونا که در تماس بوده با جای پر تردد نمیداشتم بچم نزدیکش بره.
حالا امروز تازه شوهرم یادش افتاده میگه اگه بابای تو هم به سن بالای من رسید!؟ بابای تو خیلی زودتر میمیره ایشالا چرا بابای منو فکر میکنی کرونا داره؟
حالا آنقدر سوختم از حرفش میخوام بعد از ظهر برم خونه بابام چند روزم نیام. چجوری ادبش کنم