سلام بچه ها من نامزدم خیلی به کوه رفتن و مجردی گشتن با دوستان علاقه داره یعنی خیلی از خیلی بیشتر و تمام خانواده حتی پدرش هم اینجوری هستش که با دوستاش میره کوهنوردیو تفریح مجردی
من خیلی خیلی حساسم واقعا دست خودم نیست وقتی میگه من دارم میرم کوه یا میرم پیش بچه ها ناخودآگاه واقعا ناراحت میشم درکش میکنم اونم نمیتونه علایقی که بهشون عادت کرده بذاره کنار اما واقعا نمیتونم با آدم رفیق باز کنار بیام
چند روز پیش دعوامون شد شدید، قول داد دیگه همشونو بذاره کنار ولی گفت پشیمون میشی!
بعد از یکی دو روز هی از هوس کوه رفتنو خوشبحال اینو اونو اینا حرف می زد خیلیم سرد بود منم گفتی یه مدت امتحان میکنیم نتونستی یه فکر دیگه میکنیم باز شروع کرد دعوا و هرچی از دهنش دراومد گفت امروزم سر بی ارزش ترین چیز بهم گفت چند روزه خونم تو سرمو خوردی اعصابم خراب کردی
واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم میگه تو محکمی اما من خودمو بخاطرت خرد میکنم! تو فقط خودت قبول داری. بعد الان هرچیم بگم میگه تو منو نمیخوای من خودم این قولو دادم و خودم انتخاب کردم اما زجرم میده
ببخشید تازه این یکم از ناراحتیت بود😭 لطفا کمک کنید