ظهرتابستون،وانتی اومده بود،ضایعات میگرفت،گوجه سبزمیفروخت،منم اومدم خونه،دیدم همه خابن،دمپاییاروجمع کردم بردم فروختم،گوجه سبزخریدم
هیچکسم نفهمید
چن بار که بابام خواب بود با ابجی بزرگم میرفتیم تو خواب سیببلش میکندیم فرار میکردیم
زنگ زدم ۱۱۰ ...۱۱۵...۱۲۵...و اینکه تلفن رو زدم به برق سوخت و اینکه فرار کردم از خدا تا شب دنبالم بودن تو زمین فوتبال میدان کردن آخر کار
در همه ی کمدا و کابینتا رو هم باز میذاشتم
یکبار از این تراش هایی که توشون آب و بچه و دونه برفه تو مدرسه جا مونده بود نمیدونستم برای کیه، آوردمش خونه، کلاس اولی بودم
بابام کلی دعوام کرد😅😂🥲🥲🥲
😐با ماهی قرمزای عید مسابقه استقامت میزاشتم که ببینم کدومشون بدون اب بیشتر دوام مبارن،😂😂😂😂😂😂
تو بگو چ کارا ک نمیکردم من🤣
وای یه بار مهمون داشتیم که خیلی خیلی پدر و مادرم باهاشون رودروایسی داشتن موقع شام شد مامان و بابام رفتن که سفره رو بندازن وقتی آماده شد مامانم گفت بفرمایید منم همون لحظه داد زدم گفتم بیایید مفت خوری یه لحظه همه ساکت شدن و زدن زیر خنده بماند که بعدش چقد دعوام کردن😂😂😂😂😂😂😂
زنبور میگرفتم میکردم تو آب خفه بشن در نیاوردم از آب تا زنده میشدن دوباره می انداختمشون تو آب
هرخراب کاری و شکستنی بود مینداختم گردن خاهرام😁😂😂خدایامن را عفو بنما!!
رو کلم وایتکس ریختم چون بقیه کلشونو رنگ میکردم فک میکردم بریزم کلم رنگ میشه.....
دومی ظرف های مامانمو شکستم تو سطل اشغال ریختم مامانم تا همین چند ماه پیش نفهمید آخر خودم و لو دادم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
