بیکار و بی عار
دروغگو به شدت
من توخونه میمر ازدرد پول ک بابام بهم میدادو میگیرفت میداد به مامانش
ادم لاتی بود وبه شدت دورو
ا۱لا نمیشد یه درصدروحرفش حساب کرد
ابروریزی های وحشتناکی توطول عقد ایجادکرد
خانوادش داغوووووون داغووووناااااا من وقتی وارد شدم توفایملاشون فهمیدم چی به چیه
ولی خانواده خودم پشتیبانی نکردن توعقد جداشدم هی گفتن حرف مردم
حتی خونه ای ک توش واس عروسی گرفته بودیم وپولشو بابام داد دراین حد بعدسره بحثی به من گفت برو خونه بابات میخوام مامانمو بیارم یه مدت اینجاباشه (مابخدا بااینک تازه عروس بودم ۲ماه بود عروسی کرده بودیم مامانم برنج وچای و این چیزا اورده بود حتی خوراکمونوخانوادم میدادن )ک اونجوری گفت دیگ من واقعا زدم به سیم اخر گفتم به مامانم اینا یا واسین جداشم یا دیگ اسمتونم نمیارم خودم پیگیر میشم
بله خداروشکر خیلی راضیم یه دختر حدودا۲ساله هم دارم