میدونی من چیکار کردم؟
دبستانی بودم
ی اتود تو راهروی جلوی کلاس پیدا کردم بر حسب اتفاق اون روزم مدادمو گم کرده بودم، برداشتمو امتحانمو باهاش دادمو خلاااصه جای اینکه ببرم تحویل بدم که اینو پیدا کردم ازش استفاده کردم. (ی مقداری دلیلش این بود که خیلی وسیله هام ناپدید میشدن و بعدا عیییین همونا رو دست بچه ها میدیدم و میگفتن نهههه ما خودمون خریدیم 😒؛ )
خلاصه ی هفته گذشت و یکی از بچه ها اومد و گفت فلانی این اتود من نییت که تو پیدا کردی؟ وااای نگم برااات
مررردم من
اگه همون روز میگفت سریع پسش میدادم
اما بعد ی هفته خجالت کشیدم
ترسیدم فک کنه خودم برداشتم و دزدی کردم چون بالاخره ی هفته فرصت داشتم که پسش بدم. عین لبو سرخ شدم و گفت م نهههه من اینو قبلا خریدم
اونه گفت اهان ببخشید
همون روز اون اتودو انداختم دور
اما حس حقارت و بد اومدن از خودم واقعا موند
بارها اون صحنه ها رو تو ذهنم برمیگردونم و بعد امتحان میرم دنبال صاحب اتود میگردم و میبینم چه قد در واسه خودم احترام قائلم
اما افسووووس