2777
2789
عنوان

گیجم .از اداره زنگ زدن به گوشیم

12028 بازدید | 495 پست

امروز قاضی شعبه روبروییمون ی داستان اخلاقی گذاشت تو گروه همکارا

منم یکساعت بعد اون داستانو ریپلای کردم و ی حدیث از امام علی گذاشتم.اومدم ک از برنامه بیام بیرون گفتم دلم تنگ شده واسه اون. بذا ببینم ان هست. یکم نگاهش گردم دیدم انه و بعد از برنامه خارج شدم‌

 حدود یکم بعدش گوشیم ز خورد از اداره بود(من همیشه گوشیم رو زنگه. امروز بچه خواهرم خواب بود تو اتاقم گوشیو سایلنت کرده بودم بعدش فراموش کردم از سایلنت در بیارم). رفتم گوشیو همینطوری چک کنم دیدم دو سه دقیقه قبل گوشیم زنگ خورده از اداره اونم روز جمعه

هول کردم ز زدم دیدم میگه اشغاله. بعد ب خودم اومدم گفتم سپیده دیوانه شدی ز بزنی اداره چ میدونی از کدوم قسمتش بود. شعبه مالی دفتر کل دبیرخانه ریاست و... 

خلاصه دوباره گرفتم دیدم بوق خورد و باید شماره واحد مورد نظرو وارد میکردم. سوت و کور و پشیمون قطع کردم

یعنی خودش بود؟😔

هیچکی جمعه اداره نیست جز اون...

فکرم پیشه اونه... ولی میدونم ب هر نحوی تو چند روز اخیر بهم ثابت میشه ک اون نبوده😐

دوسش داری؟

لحظه به لحظه زندگیم سایه یه نفر با منه،حتی پستی که میخونم یا کامنتی که میذارم❤فرشته نگهبان،رفیق،یار و حامی منه❤ما یه روح هستیم در دو بدن❤نکند اینهمه بد قلب مرا سست کند

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی

ایشالا ایشونم حسش مثل شما باشه😍

لحظه به لحظه زندگیم سایه یه نفر با منه،حتی پستی که میخونم یا کامنتی که میذارم❤فرشته نگهبان،رفیق،یار و حامی منه❤ما یه روح هستیم در دو بدن❤نکند اینهمه بد قلب مرا سست کند
نمیدونم.... بعد یکسال هنوز نفهمیدم حسشو

دیر نشده هنوز

لحظه به لحظه زندگیم سایه یه نفر با منه،حتی پستی که میخونم یا کامنتی که میذارم❤فرشته نگهبان،رفیق،یار و حامی منه❤ما یه روح هستیم در دو بدن❤نکند اینهمه بد قلب مرا سست کند
به احتمال زیاد تماس گرفتن که بگن فردا نرید سرکار چون اکثر ادارات رو تعطیل کردن

اداره ما دونه دونه ز نمیزنن...

تو گروه پیام میذارن. ک ۵ شنبه حضوری ابلاغ کردن و هم امروز ظهر تو گروه گفتن فردا حتما بیاید

حالا باز نمیدونم... شاید اون نبود...شاید یکی دیگه از همکارا بود

لعنتی...

با تند رفتم

سرباز امریه بود

رفته بود اداره.دنبال ی چیزی میگشت تو اتاقمون

پیدا نکرد ز زده بود بهم

لعنتی همش با گوشیش ز میزد. نمیدونم چرا اینبار با تلفن اداره زد

چقدر خوشحال شدم من. فکر کردم اونه😢😢😢😔😔😔😔😔😔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  4 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  3 ساعت پیش