2777
2789
عنوان

جرعه ای شعر بر این لبان تشنه

115 بازدید | 22 پست

مرا توان تغییر تو نیست

یا تفسیرِ تو

باور مکن که توان تغییرِ زنی، در مردی باشد

و ادعای تمام مردانِ متوهم باطل است

که زن از دنده‌ی آن‌ها برآمده

زن هرگز از دنده‌‌ی مرد زاده نمی‌شود

اوست که از بطنِ زن بیرون می‌آید

چون ماهی که از حوض

اوست که از زن جاری می‌شود

به‌سان رودهایی که از سرچشمه

اوست که دورِ خورشید چشمانش می‌گردد

و گمان می‌کند که پابرجای است…

نزارقبانی


لطفا ظاهر هلو باطن لولو نباشیم😁تحمل شنیدن نظر مخالف رو نداری؟ ی نفس آروم بکش

دلتنگی شبیه تو نیست

گاه و بی‌گاه در می‌زند

هر جا دلش خواست می‌نشیند

و با حسادت عجیبی

درباره تو حرف می‌زند!

با هم مهربون باشیم زندگی کوتاهه شاید فردایی نباشه به همین راحتی!!!❤دلمرنجان که زهر دل به خدا راهی هستهرکه را هیچ به کف نیست به دل اهی هست،

‌ فرشته ای به نام زن ...


چتر حمایت او را احساس می کنی ،

زمانی که خواهر توست.


گرمای محبت او را احساس می کنی،

 زمانی که دوست توست.


هیجان و عشق او را احساس می کنی،

 زمانی که عاشق توست.


از خود گذشتگی او را احساس می کنی،

 زمانی که همسر توست.


پرستش و ایثار او را احساس می کنی،

 زمانی که مادر توست.


دعای خیر او را احساس می کنی

زمانی که مادر بزرگ توست.


او یک زن است...

او یک زندگی است...

به او احترام بگذار و به او عشق بورز ...


تعطیل🚫                                                                                 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت

آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت

آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت

آنکه باور داشت روزی میرسد بیچاره بود 

آنکه باور داشت روزی میرسد بیچاره بود 

آنکه در ااموال دنیا قهر بود ایمان نداشت

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت

آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت

دشت باور داشت گرگی در میان گله بود

گله باور داشت اما من نمیدانم چرا باور سگ چوپان نداشت

💚اللهم عجل الویک الفرج💚 ۹۹/۹/۹ بهترین اتفاق زندگیم افتاد😍(اینم برای اونایی که اعتقاد ندارن بله ۹۹/۹/۹براتون ریدن)😂😂😂اگه امکانش هست برای گره گشایی مشکلاتم برام صلوات بفرستین❤اینم میگذرد غمی نیست😔(خدایا مواظب رفیقم باش برام خیلی عزیزه)شروع رژیم کالری شماری با دوستانه خوبم😍ممنون از یاسی جونم شروع رژیم از۹۹/۸/۳۰ با وزن۸۰ کیلوهدف اول:۷۵ هدف دوم:۷۰ هدف سوم:۶۵ هدف چهارم :۶۰😍

لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود


حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت




سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم


سیب را دید!! ..ولی دلهره را دوست نداشت




تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد


گفت یک..گفت دو ..افسوس سه را دوست نداشت




من تو خط موازی ؟..نرسیدن..؟ هرگز


دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت




درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که


از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت

💚اللهم عجل الویک الفرج💚 ۹۹/۹/۹ بهترین اتفاق زندگیم افتاد😍(اینم برای اونایی که اعتقاد ندارن بله ۹۹/۹/۹براتون ریدن)😂😂😂اگه امکانش هست برای گره گشایی مشکلاتم برام صلوات بفرستین❤اینم میگذرد غمی نیست😔(خدایا مواظب رفیقم باش برام خیلی عزیزه)شروع رژیم کالری شماری با دوستانه خوبم😍ممنون از یاسی جونم شروع رژیم از۹۹/۸/۳۰ با وزن۸۰ کیلوهدف اول:۷۵ هدف دوم:۷۰ هدف سوم:۶۵ هدف چهارم :۶۰😍
دلتنگی شبیه تو نیست گاه و بی‌گاه در می‌زند هر جا دلش خواست می‌نشیند و با حسادت عجیبی درباره تو ح ...

😍😍😍

ممنونم چه زیبا

لطفا ظاهر هلو باطن لولو نباشیم😁تحمل شنیدن نظر مخالف رو نداری؟ ی نفس آروم بکش
‌ فرشته ای به نام زن ... چتر حمایت او را احساس می کنی ، زمانی که خواهر توست. گرمای محبت او ...

چه زیبا عزیزم ممنونم😍😍😍

لطفا ظاهر هلو باطن لولو نباشیم😁تحمل شنیدن نظر مخالف رو نداری؟ ی نفس آروم بکش
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت سیب را چید ...

خیلی قشنگ بودن ممنون عزیزدلم😍😍😍

لطفا ظاهر هلو باطن لولو نباشیم😁تحمل شنیدن نظر مخالف رو نداری؟ ی نفس آروم بکش
خیلی قشنگ بودن ممنون عزیزدلم😍😍😍

خواهش عزیزم😘

💚اللهم عجل الویک الفرج💚 ۹۹/۹/۹ بهترین اتفاق زندگیم افتاد😍(اینم برای اونایی که اعتقاد ندارن بله ۹۹/۹/۹براتون ریدن)😂😂😂اگه امکانش هست برای گره گشایی مشکلاتم برام صلوات بفرستین❤اینم میگذرد غمی نیست😔(خدایا مواظب رفیقم باش برام خیلی عزیزه)شروع رژیم کالری شماری با دوستانه خوبم😍ممنون از یاسی جونم شروع رژیم از۹۹/۸/۳۰ با وزن۸۰ کیلوهدف اول:۷۵ هدف دوم:۷۰ هدف سوم:۶۵ هدف چهارم :۶۰😍
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت سیب را چید ...

مـن گرفـتار شبم
در پی ماه آمده‌ام
سیب را دست تو دیدم،
به گناه آمده‌ام...

شب و گیسوی تو
تا باز به‌ هم پیوستند؛
من به شبگردی این
شهر سیاه آمده‌ام ...!**


تعطیل🚫                                                                                 
مـن گرفـتار شبم در پی ماه آمده‌ام سیب را دست تو دیدم، به گناه آمده‌ام... شب و گیسوی تو تا باز به‌ ه ...

😍😍❤❤

لطفا ظاهر هلو باطن لولو نباشیم😁تحمل شنیدن نظر مخالف رو نداری؟ ی نفس آروم بکش
😍😍❤❤

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچه‌ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می‌خواست
حرمت باغچه و دختر کم‌سالش را
از پسر پس گیرد
غضب‌آلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم
سیب دندان‌زده‌ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندانِ
تشنه‌ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را می‌گفت
او یقیناً پی معشوق خودش می‌آید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود
مطمئناً که پشیمان شده بر می‌گردد
سال‌هاست که پوسیده ام آرام آرام
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم
همه اندیشه‌کنان غرق در این پندارند
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

تعطیل🚫                                                                                 

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید


غضب‌آلود به من کرد نگاه

سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز

سال‌هاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرارکنان می‌دهد آزارم

و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت



تعطیل🚫                                                                                 

من به تو خندیدم

چون که می‌دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی‌دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان‌زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی‌خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را..

و من رفتم و هنوز سال‌هاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرارکنان

می‌دهد آزارم

و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم

که چه می‌شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

تعطیل🚫                                                                                 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز