من چهار ساله از درس دور بودم و امسال دوباره میخوام کنکور بدم و چن روز دیگه هم میرم خونه خودم ..خیلی نگرانم ک از پس کارای خونم برنیام ..اشپزی جزئی بلدم و خونه داریمم لنگه ولی بنظرم حیفه بخوام موقعیتی ک برام برا د س پیش اومده رو بخاطر خونه و اینجور چیزا از دست بدم ولی از جهتی هم میترسم قبول نشم و جاری هام و برادر شوهرام دستم بندازن ...نظر و تجربتون چیه
تا بتونم کمک میکنم و ازش خسته نمیشم چون بهم انرژی میده
بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین.
من ۱۶ازدواج کردم امسال کنکوردادم ،یعنی دوسال زندگیمو مدرسه میرفتم خیلی سخت بود ولی ارزششو داشت ،کنکورمو خوب ندادم یعنی میشدبخونما افسرده بودم نشدبخونم ولی ب کسی نگفتم ک کنکوردادم ب همه گفتم اشتباه فهمیده بودم روزشو جامونده بودم ،ب شوهرمم گفتم نگه ولی اگ میدونی شوهرت میگ ب اونم بگو ندادی بعد ک موفق شدی انشالا بگو ترس واسترس داشتم نگفتم ،منم ازترس مسخره کردن برادرشوهرم اینطوری گفتم خیلی بی ادبه
کاش یه بابا پنجعلى جیبى داشتم تا هر وقت یکى میخواست نصیحتم بکنه مى خوابوند دهنش😃
حداقل لیسانست رو بگیر....قطعا هیچی برات نداشته باشه،موقعیت اجتماعی خیلی بهتری نسبت به دیپلم داره
اره من تو این چار سال ک از درس بوطم خیلی افسرده شده بودم احساس بیخودی بردن میکردم و الان ک شروع کردم خوشحالم ولی کلی ترس هم جلومه ک میدونم باید بهشون توجه نکنم ولی خب واقعا سخته چن سال درس نخوندم والان هم باید نظام جدید بخونم
تا بتونم کمک میکنم و ازش خسته نمیشم چون بهم انرژی میده
اره من تو این چار سال ک از درس بوطم خیلی افسرده شده بودم احساس بیخودی بردن میکردم و الان ک شروع کردم ...
عزیزم، به خودت ایمان داشته باش. ترس برای چی؟ من الان ۳۳ سالمه، دانشجوی دکترام و اگر خدا بخواد دیگه چیزی به تموم شدنش نمونده، با ۱ دختر ۲ ساله و با شرایط کرونا که تمام مدت باید خودم دخترم رو نگه دارم، کارام به سختی پیش میره...بعد زایمان حتی به انصراف از دکترا فکر میکردم ولی الان خوشحالم که با تمام سختی پیش رفتم. شما هم قطعا میتونی، مطمئنم