خونع پدرشوهرم بودیم عموش و زن عموی شوهرم اومدن . سریه موضوعی(حالا توضیح نمیدم گیج کنندس)با زن عموی شوهر بحث میکردیم.من متوجه منظورش نمیشدم اونم با داد زدن حرف میزد بامن.یهو برگشت خیلی جدی وعصبی (بخدا همنجور الکی ویهو)بهم گف تو حرف حالیت نمیشه باید پیک نیک بیارم و یه سیخ اهنگی.سیخ رو داغ کنم بااون حرف بکنم تو کله ات توفهم وشعور نداری
وای بچه ها من اون لحظه لال شده بودم هیچی نتونستم ب زبون بیارم.منی ک حاظرجوابم یهو لال شدم فقط پاشدم بدون خدافظی اومدم خونه فقط گریه کردم فحشش دادم
ای حرص میخورم ازاینکه جوابشو ندادم
کلا خانواده شوعرم خیلی روحجاب وعروس تعصب دارن.این زن عمو هم خیلی عروسای دیگرو سرحجاب و سبک بودنشون مسخره کردع.الان ی عروسی گیرش اومده ب شدت بی حجاب جلوی مهمونا قلیون کشیدن و خیلی کارای دیگه(چنبارم پیش یکی از فامیلا عروسش باپسرش توبغل هم خابیدن)
الان زن عمو ازخجالتش با هرکی ی بهانه پیدا میکنه قطع رابطه میکنع ک کسی نیاد عروسشو ببینه وبرع مسخره کنه
الان باماهم قطع رابطه کرده بعد زدن اون حرف
خدااینجوری جواب ادمارو میده.اونقد دیگرانو مسخره کرده ک الان خودش بدتر ازاون سرش اومدع