بهم گف برات شیربخرم بریم خونمون شیرنسکافه درست کنی؟گفتم نه مرسی عزیزم سره اون دعواش شد باهام که چرانمیخوای سره کوچشونم گفت به ت خ م م میخای بیانمیخای نیا
بارهاحرفه بدمیزنع مادرش خبرداره اونوقت مادرش به من میگه عفت کلام نداری جداشو
یااینکه میرع سره کارمیاد زنگ میزنه توشلوارلباستوکجاعوض میکنی؟؟داداشت میبینن تورو من بهت اعتمادندارم
یااینکه منوسره چیزای کوچیک کتک میزنه