2777
2789
عنوان

عشق وعاشقی من ...

| مشاهده متن کامل بحث + 1364 بازدید | 133 پست
فهمیدم چاخان بود  گلارا کی بود پ...

بهار گلارا کبری گلارا

همشون یکی ان😂

لطفا کتاب‌ِ خوبِ‌ غیرِ زرد معرفی‌ کنید#عاشق_کتاب علاقمند ب رمان‌های روانشناسی طور هستم کتاب‌هایی ک آشنا هستم کوری_دختری از جنس خاک_کیمیاگر_جز از کل_کتاب دزد_بلندی های بادگیر_دختریکه ماه را نوشید_ما تمامش میکنیم_خطاب به عشق

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اها اون اسمش گلارا نبود که

گلارا بهار کبری گلبهار

همه به ب اسم صداش میکردن😂

لطفا کتاب‌ِ خوبِ‌ غیرِ زرد معرفی‌ کنید#عاشق_کتاب علاقمند ب رمان‌های روانشناسی طور هستم کتاب‌هایی ک آشنا هستم کوری_دختری از جنس خاک_کیمیاگر_جز از کل_کتاب دزد_بلندی های بادگیر_دختریکه ماه را نوشید_ما تمامش میکنیم_خطاب به عشق
با تمام احترامی ک ب اسی دارم تاپیک رو ترک میکنم چون ایقدر داستان زندگی دروغکی گفتن تو این سایت با ا ...

ن عزیزم میدونم کدوم میگی منم گولش خوردم دوست داشتی بخون

امیدوارم به هر آنچه تو دلت هست برسی...منم همینطور بیا برای جفتمون صلوات بفرست😍

دیگه هر موقع نمی اومد نگرانش میشدم ...یه روز خونه بودم آهنگ غمگین ترکی اومده بود پسره برا نامزدش فوت شده بود میخواند سی دی بود اون موقع ها داشتم نگاه میکردم ودلم گرفته بود دیدم تلفن خونه زنگ خورد رفتم جواب دادم دیدم خودشه گفتم شماره مارو ازکجا آوردی وگفت پایین همسایتونه ازاونا گرفتم...دیگه کم کم عادت کردم به تماساش ودیدارش تو راه مدرسه ..خیلی خلاصه کنم براتون ...اون زینب دوستم فهمید که من بااین پسره دوست شدم دیدم همش باهام کج افتاده و میگه چراباهاشی تا فهمیدم خواهر زینب که مدرسشون پشت مدرسه ما بود تاحدودی با این پسره پوسته یعنی تلفنی اون موقع ها میگفتن 

امیدوارم به هر آنچه تو دلت هست برسی...منم همینطور بیا برای جفتمون صلوات بفرست😍

آره خواهر زینب باهاش دوست بوده ...منم به زینب گفتم باید روز اول به من میگفتی وباشه بازم بااین وجود من میکشم کنار آخه برام خیلی مهمم نبود  هی زنگ میزد منم جوابش نمی‌دادم وبالاخره تو راه مدرسه جلومو گرفت و گفت اون خودش به من گیر داده من میخوام بانو باشم خواهش وتمنا وار این حرفا منم بازم قبول کردم...هستین بگم

امیدوارم به هر آنچه تو دلت هست برسی...منم همینطور بیا برای جفتمون صلوات بفرست😍

من و محمد شده بودیم دو تا دوست خیلی خیلی پایه من عادت کرده بودم به دیدنش به هر بهونه ای میرفتم میدیمش وحتی جوری شدیم که شبا به بهونه خونه دوستم میمونم می‌رفتیم باهم باموتور دور می‌زدیم وبعدش خونه هایی بود نیمساز که می‌ساختن یه پتو میآورد می‌رفتیم اونجا ها می موندیم تا ۶صبح قبل از اینکه کسی بیاد ...کار به جایی رسید که خانوادش فهمیدن مادرش یه روز زنگ زد به خونه پله بابام گفت دخترت باپسرم پوسته اما بابای من گفت خانم اشتباه گرفتی واصلا فکرش رونمیکرد...یه روز ظهر بیرون بودم وقتی اومدن خونه آبجیم صدام زد منو زرد زیر زمین یادمه اون توگوشی که بهم زد ..گفتم چرا میزنی از قضا نامه ای که محمد به من داده بود رو پیدا کرده بودن...همیشه محمد برا من یه چیزی میخرید منم پول نداشتم براش هدیه بخرم خواهرم خیلی عروسک داشت یادمه میمونه خواهرم رو دادم بهش اونم تو نامه نوشته بود میمونه خیلی قشنگه و دوسش دارم خواهرم هم میگفت اول چراباهاش دوستی  بعد هم چرا میمون رو دادی بهش زنگ بزن بگو میمون رو بیاره وبرای همیشه باهاش قطع رابطه کن

امیدوارم به هر آنچه تو دلت هست برسی...منم همینطور بیا برای جفتمون صلوات بفرست😍

من و محمد پایه بودیم اون مشروب میخورد منم میرفتم باهاش می‌خوردم و خیلی داستان داریم که نمیشه همش وبگم ..یه روز محمد یه دوربین خیلی کوچکی آورد و عکس گرفتیم و گفت دوستم برام می‌ریزه رو سی دی منم دوسش داشتم چیزی نمیگفتم گفتم باشه خلاصه بعد از یک ماه نمی‌دونم کجا بودم اومدن خونه دیدم همه ناراحت یه جوری نگام میکنن مامانم رنگ روش پریده گفتن گشت اومده در خونه  دنبالت

امیدوارم به هر آنچه تو دلت هست برسی...منم همینطور بیا برای جفتمون صلوات بفرست😍

من و محمد پایه بودیم اون مشروب میخورد منم میرفتم باهاش می‌خوردم و خیلی داستان داریم که نمیشه همش وبگم ..یه روز محمد یه دوربین خیلی کوچکی آورد و عکس گرفتیم و گفت دوستم برام می‌ریزه رو سی دی منم دوسش داشتم چیزی نمیگفتم گفتم باشه خلاصه بعد از یک ماه نمی‌دونم کجا بودم اومدن خونه دیدم همه ناراحت یه جوری نگام میکنن مامانم رنگ روش پریده گفتن گشت اومده در خونه  دنبالت

امیدوارم به هر آنچه تو دلت هست برسی...منم همینطور بیا برای جفتمون صلوات بفرست😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

این دفعه نه

nammard | 13 ثانیه پیش
2791
2779
2792