بچه ها خیلی ناراحتم امشب شام با مادرشوهرم اینا دور هم بودیم بچه م رفته بود یه گوشه وایستاده بود سر شام بودیم من برگشتم ب شوخی گفتم رفتی اونجا مثل بچه یتیم ها وایستادی بیا پیشم بعد مادر شوهرم ناراحت شد گفتش بار آخرت باشه اینبار بخشیدمت خیلی ناراحتم اصلا منظوری نداشتم من و شوهرم ازین شوخیها زیاد میکنیم با هم