اول خودم میگم این خاطره خنده دار نیست ولی میگم
من وقتی 6 یا 7 سالم بود خواهر کوچیکم بدنیا میاد بعد خیلی حسود بودم همش دنبال فرصت میگشتم که مادرم خواهرمو تنها بزاره اذیتش کنم یه روز وقتی با خواهرم تنها شدم چاقو برداشته بودم گزاشته بودم روی شکمش ینی میخواستم خواهرمو بکشم🤦♀️😂 مامانم میرسه و منو میبینه ازون به بعد دیگه منو با خواهرم تنها نزاشت میگفت میترسم بچمو بکشی😂