من یه مشکلی دارم هیچ وقت امادگی مهمون یهویی روندارم و هرکاری ام کردم نشد من چندوقته با همسرم به مشکل خوردم و فهمیدم اعتیاد داره و خیلی ناراحتم و مادرم کرونا گرفته البته خفیف خواهرام یه شهر دیگه اند و من فقط در شهری هستم که مادرم هست من میخواستم برم پیش مادرم کمکش کنم البته یه خواهرم خونه دارم و پدرمم خونه بود مادرم گفت نیا حق نداری تو ضعیفی و بگیری خوب نمیشی من چندماه پیش خودم وشوهرم کروناگرفتیم بعدپولم نداشتم که برم هیچی تا شوهرم حقوق گرفت به مادرم گفتم با شوهرم صحبت کنه که بهم پول بده واینا خلاصه خواهرام از شهرشون یهویی اومدن شهرما برای دیدن مادرم و نیم ساعت مونده برسن زنگ زدن ما برای خواب میایم خونه تو وواقعا من چیزی توخونم نداشتم نه نون نه چیزی برای صبحونه خونمم یکم کار داشت وشوهرمم میخواست بره سرکارمن گفتم خواهرکوچیکمو بیاره کمکم و شوهرمم بره خریدمامانم وقتی فهمیدخواهرام میخوان بیان عصبانی شدوکلی بهشون حرف زدکه نبایدبیان خلاصه رفتن خونه مامانم ونیومدن صبح شوهرم خواهرمو برد خونه مادرم من رنگ زدم دعوت کردم شام خواهرام بیان گفتن نه مافقط ناهارمیایم و میخوایم بریم بعد اینو الکی گفتن وشبش رفتن!موضوع اینجاس رفتن کلی غیبیت منو کردن که دلش نسوخته بیادسربهت بزنه و اون خونش خیلی کثیف بوده خواهرکوچیکه رو برده پیشش واینا من زنگ زدم بهشون گفتم چرا این حرفارو گفتین اخرم منو مقصرکردن بار اولشونم نیست همیشه یهویی میخوان بیان درصورتی که من یهویی برم بدشون میاد وگردن نمیگیرن بعداونم دعوامون شدمنم دلم شکست بهم میگفتن اومدو مردی بایدهمیشه خونت اماده باشه الان چه کاری کنم بنظرتون درسته؟
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
مگه چقدر خونت بهم ریخته بود که کمکی میخواستی من دخترم 7 سالش بخدا تا یکم خونه بهم میریزه میگه مامان جمع کن دیدی یهویی مهمون اومد خودم خجالت میکشم از حرفش
مگه چقدر خونت بهم ریخته بود که کمکی میخواستی من دخترم 7 سالش بخدا تا یکم خونه بهم میریزه میگه ...
جالبه بهم ریخته نبود ولی چون رودربایستی دارم و کوچیکترین جارو میگردن کشو لباس زیر تخت استرس میگریم و باید همه جا برق بزنه مثلا یبار یهو گفتن شام میایم من کلی خونه تمیز کردم دسر سالاد ژله دوجور غذا کلی میوه و شربت حاضر کردم اینارو ندیدن یه سبد کوچیک لباس تو حموم بود خواهرم در حمومو باز کرد رفت لباسای منو شست و داد دست خواهرشوهرم برد تراز پهن کرد و همه لباسای منو دیدن و فرداش شوهرمم دعوا کرد باهام که خواهرت به چه حقی دست به شورت من زده و ابروم پیش مادرشوهرم رفت