2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317188 بازدید | 1712 پست
ملکه جان اول اینها باید برای خودمون جا بیفته. ما کاری به همسر و دیگران نداریم اول برای خودمون جاش ...

بانو جان ممنون از قلم شیواتون ک هر بار ی دری. تازه برام باز میکنید

بله واقعا اول من باید خودم اون چیزایی رو ک میخوام نهادینه کنم و ب باور برسونم ولی خب گاهی خودمم از این باورم پائین میام متاسفانه

ازتون خواهش میکنم اگ فرصت کردین اینجا بیشتر برامون بنویسین از همین بت کردن

دیشب من رفتم ی خبری ب مادرشوهرم بدم ولی اینقد ک سرخ و سفید شدم و میلرزیدم ک وقتی اومدم دلم ب حال خودم سوخت....گفتم اخه چته مگ اون کیه.... با اینک قبل رفتن عادی بودم ....تقریبا ۷۰ درصد مواقع موقع ورود استرس دارم....رنگ و رخسارم تعییر میکنه


میبینم ک من رفت و امدم کمه مشکلم کم شده اما هنوز مسایل ریشه ای پا برجاست و من تصور میکردم مشکلم خل شده!!!!



ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
واقعابه این درجه رسیدی که برات مهم نباشه؟ من زباناهی میگم ولی وقتی بی محلی ببینم غم عالم میریزه تودل ...

خوب این بی تفاوتی درجه به درجه ایجاد میشه مثلا من خودم دیشب رفتار بدی از یکی دیدم اره ناراحت شدم ولی وقتی درونت تکرار کنی مهم نیست . چه توقعی داری از این ادم که اینجور حرف میزنه . دیگه کسیکه اینجوری حرف بزنه معلومه حالش و ...

هی که بگی اروم اروم ناراحتیتم میره بیتفاوت میشی 

تکرارش باید کنی 


من تکه ای از خدا هستم . مانند قطره ای از دریا 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بانوی عزیز... حیفم میاد از دانسته های شما فقط در این زمینه استفاده کنیم .. میدونم از وقتتون میزنین و اینجا با ما هستید اما کاش در مورد مسائلی مثل اینکه با اوقات  زندگیمون چه کنیم چطور خودمون رو در همه ی زمینه ها رشد بدیم و.... هم مطلب میراشتین ... من که واقعا نیاز دارم کسی مثل شما که در مسیر هستید راهنما باشه ... 

ما مالک هیچ چیز نیستیم ؛فقط نوبت ماست که از آنها استفاده کنیم😊پس ببخش و بگذر 

سلام لطفا منو راه نمایی کنید نمیخوام بچه بازی در بیارم ......ما سنتی ازدواج کردیم متاسفانه تو صحبتا خیلی کلی حرف زدیم مثلا در مورد پوشش من گفتم نظرتون راجع به پوشش چیه اونم گفت هرچی بیشتر بهتر .....منم گفتم من همینجورم یکم موهام معلوم بود گفتم ولی هیچ وقت چادر نمیپوشم اونم گفت اصراری رو چادر ندارم ....دوران عقدمون خوب بود حتا من خیلی بیشتر از یکم موهام بیرون بود ساپورت و سارافون میپوشیدم تا زانو و مانتو روش برا مهمونی بعد میرسیدیم مانتو در میاوردم ......ولی درست از یه هفته بعد عروسی کلا برگشت موهات معلومه ...دو تا تار میزنه بیرون سریع میگه .یا سارافونت کوتاهه ...شلوار بپوش روی ساپورتت بعد رسیدیم اونجا در بیار .این رنگش خوب نیست 

شال نپوش   روسری بپوش 

ارایش نکن 

خلاصه اینطور .....و من خیلی حس میکنم داره بهم توهین میشه ....دارم از اصل خودم فاصله میگیرم ...داره اعتماد بنفس منو خراب میکنه ....بعد چند بار ازش ناراحت شدم و دیگه سکوت کردم یه جورایی قهر ....بعد این سری میگه در مورد حجاب باهات حرف میزنم ناراحت میشی 

اینا نباید زندگیه 

کسی که با من زندگی میکنه نباید اینجور باشه اگر نمیتونی بگو یه فکر اساسی بکنیم ....

تو بقیه مسائل خیلی منعطفه ولی این مسائل حال بهم زن اصرار داره روش .....مثلا بیرون میریم من یهو نگاهم میره یه جا میگه کجا نگاه میکنی ......با اینکه من خودم معمولی اماااا خیلی قبلن هم ارایش نمیکردم ...یا خیلی بخوام موهام بزنه بیرون نه مثلا یکی دو سانت روسریم عقب بود ....چند روزه میخوام بهش یه جواب خوب بدم ولی هی دارم با خودم کلنجار میرم که چی بگم بهتر باشه.لطفا راهنماییم کنید 

بانو امان از رفتارهای نسنجیده و پراز کنایه و نیش خواهرم   امان از حرف های تیز و برنده اش ک ی ب ...

نه هرگز بخاطر بزرگتری معذرت نخواه . اگر کسی بدرفتاری کرد سکوت کن . سر سنگین شو و اگر اون مقصره معذرت نخواه . توهین نکن . ولی سکوت و سر سنگین شدن 

من تکه ای از خدا هستم . مانند قطره ای از دریا 
سلام دوستای گلم، صبح تون بخیر. ببین عزیزم، متن سازی در برابر متن سازی. برای انی حرف های اغراق آمیز ...

سلام بانو جان 

صبح شما هم بخیر و خوشی ❤️

ممنون از راهنمایی های خوبتون ❤️

ایشون با این حرف هاشون میخوان راه دخالت رو برای خودشون باز کنن. 

شخصیت عجیب و قدرتمندی دارن. 

همسرم حرف های ایشون رو با جون و دل باور میکنن. همین چند روز پیش همسرم تو حیاط بود و خواهرش زنگ زد. 5 دقیقه بعدش همسرم بهش زنگ زد. 

وقتی مکالمشون تموم شد همسرم با ذوق بهم گفت :خواهرم گفته من تو کوچه بود داشتم میومدم ببینم چه اتفاقی برات افتاده که جواب ندادی 😲😲

این خانوم بسیار ادعا دارن و واقعا هم حرفشون برو داره 

وقتی تازه ازدواج کرده بودم جاری باردار بود یکی از خواهر های همسر داشت واسم تعریف می‌کرد که زن داداش و داداشم اسم بچه رو انتخاب کردن و این اسم رو انتخاب کردن. 

یک دفعه این زهره خانوم با پوزخند و قدرت گفتن من موقع زایمان میرم و اسم بچه رو هم انتخاب می‌کنم 

و همینطور هم شد 😲😲

تا مدت ها بعد از این کارشون با غرور صبحت میکردن 😏

صد مثال از اینطور رفتار های این خانوم رو میتونم مثال بزنم. 

موقع ازدواج ما هم انگار عروسی ایشون بود. 

همه چیز با ریاست ایشون بود. 

من هم بی زبون و بی سیاست 

اون رو رئيس میدیدم و یک کلمه حرف نمیزدم 

با اینکه به ستوه اومده بودم از دخالهاشون ولی ازش اجازه میگرفتم واسه کارا 😲😲😔😔

ایشون یک بت به تمام معنا بود و هنوز کامل شکسته نشدن. 

بخاطر اون انتخاب اسمشون برای بچه برادر من ترسونده شدم که نکنه بخواد با منم همچین کاری کنه 

🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
سلام بانو  صبح شما هم بخیر  من از وقتی تصمیم گرفتم صبح زود بیدار بشم ،همسرم میگه خوبه دی ...

😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲

بانو یک جا گفتن همسر باید محبت رو از خانومش بگیره، و اینقدر اشباع بشه از محبت که   محبت و تعریف بقیه به چشمش نیاد. 

🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓

راستش این موصوع شاید خیلی پرت باشه از تاپیک ولی بی بهره نیست

من شوهرم ب خواهرش خیلی میرسه

حالا خواهرش ۱۶ سالشه ها ولی رفتاری داره ک فکر میکنم همسرم اینو میپسنده

یکی اینک هیچوقت خود واقعیش رو من تا حالا نشناختم ینی همیشه اون چیزی بروز نداده ک هست....

خیلی صحبت نمیکنه ولی صحبتم کنه با همون سنش لهت میکنه...اگ تیکه اینا بندازه منطورمه

اصلا اویزون نمیشه...ینی مثلا خودشو ب شوهرم نمیچسبونه انگار ی حدی هست و خواستش رو کوتاه و صریح میگ

گاهیم واقعا بروز نمیده فقط نشون میده ک مضطربه از فلان موصوع...و این باعث صد شوهرم ب تکاپو بیفته برای حلش

حسابی مادرش رو پر میکنه اما کلمه ای اون رو بروز نمیده حتی جلوی پدرش...

خلاصه بنطرم در چشم شوهرم ی ادم بالغ ک کلی دغدعه داره اما اه و ناله نمیکنه برای حل مشکلش...

سعی کنیم شخصیتی اروم باشیم  و اگ‌خواسته ای داشتیم فقط یکبار مطرحش کنیم.....

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون

سلام 

چندتاازدوستان درباره متن سازی های قوی خونواده همسرگفته بودن. یه نکته به ذهنم رسید تابگم. 

بعضیامون متاسفانه یادگرفتیم

روحالت دیفالتمون متنسازی بقیه راجدی بگیریم.

 وقتی طرف میبینه حرفشوزودباورمی کنیم، قطعامتن سازی های قوی تری ارایه میده.چون ماروزودباور دیده وواردبازی کثیفی میشه باما. . مگر اینکه ما... 

متن سازیشوجدی نگیریم.

 اصلا زودباورنباشیم. 

وخودمون به متن سازیش قدرت ندیم. 

مثلا

مادرهمسرمون میگه درهفته  دوسه بارسربزنید بما

پسربایدهوای مادروداشته باشه ووو

ما یامیتونیم اینومتن سازی قوی ببینیم وعصبی بشیم 

وبخودمون فحش بدیم که وای چرامن بلدنیستم چرااین انقدرتومتن سازی وارده! 

یااینکه اصلامتن سازیشو حساب نکنیم وکارخودمونوکنیم ومتن سازیشو مضحک ببینیم.

درجواب بگیم عه مگه میشه کاروزندگی روتعطیل کنیم مادرجان. خیلی دلمون میخوادولی امان از مشکلات زندگی 

همین الانم اومدم سرزدم ازچندتاکاردیگه ام زدم فقط برای گل روی شما. 


بنده بسیار زودباوربودم قبلا همه متن سازی هاشونو خودم بهش رسمیت میدادم. حتی بیشترازخودشون.   

یعنی طرف توهوا یچیزی مینداخت،وخودشم باورش نمیشد من اونوجدی فرض کنم  

پس گاهی هرچه هست اززودباوری ماست. 

روی زودباورنبودنتون مراقبه کنید.شش ماه روش تمرکزکنیدحله. 

شکرت خداجون

بیتا خانم،شما یه جا گفته بودین اگه همسرتون به مادرش کمک کنه اشکال نداره ولی باید به منم همون مقدار پول بده.چطور این خواسته ازش میکنید .آخه همسر منم خیلی به خانواده همسرم کمک میکنه.من با این قضیه مشکلی ندارم ولی کم کم داره منو و زندگی و خودمون نادیده میگیره. ولی نمیدونم چطور ازش بخوام که جبهه نگیره و من متهم به حسادت نشم

من آرزو دارم که زنان نه بر مردان،بلکه بر خودشان قدرت داشته باشند.
اره واقعا درسته حرفاتون منم دنبال حرفی بودم ک همسرم رو مجاب کنم همراه کنم‌رشد بدم ک من اگ هر روز سر ...

باعرض معذرت ازبانوارتمیس که دراین موردنظر می دم چون ایشون مخاطب هستند.

ولی یاد یه خاطره ای افتادم.

چندسال پیش ،خواهرهمسرم داشت جهیزیه عروسش رو،به من نشون می داد، وبعدازظهر وهوا روبه تاریکی بود،  خیلی باعجله، اتاق به اتاق ،وبعضی هارواصلا من روداخل نبرد وهمون دم در توضیح داد وحتی یکی دوتا ازخواب ها ،رولامپ خواب رو روشن نکرد ، وتقریبا درتاریکی، من یه شبهی ازجهیزیه دیدم  ،خلاصه اینکه ناراحت شدم وبه روی خودم نیاوردم وگفتم ان شاالله تعمدی نبوده ،ولی یه احتمالم دادم تعمدی بوده .

خب من می تونستم این روسریع به همسرم منتقل کنم ولی باشناختی که ازایشون داشتم میدونستم این رفتارم باعث حساسیت همسرم میشه واگه رفتاری بکنم وبعدها اگه حرفی درموردخواهرش بزنم، سریع برداشت می کنه، که من دارم تلافی می کنم ونتیجه اینکه ایشون گارد می گیره.

من اصلا به ایشون منتقل نکردم، ولی ازاون روز نگاهم به این ادم تفاوت کرد وهمچنین رفتارم.  من درعمل نشون دادم بدون اینکه همسرم گارد بگیره ودرصددتلافی باشه به قول بانو درعمل نشون بدید  اصلا حرف کسی روپیش نکشید، این خانمی که درموردش توضیح دادم، مورد ارادت من بوده والانم تاحدودی هست، ولی نه به پررنگی قبل.

به نظر من اولین کار یه خانم در هرجایگاهی اینه اول اعتماد به نفس داشته باشه وبعد طرف مقابل روخوب بشناسه باید عالم مردونه روازدیدگاه اقایون شناخت نه باورهای زنونه.

سلام  چندتاازدوستان درباره متن سازی های قوی خونواده همسرگفته بودن. یه نکته به ذهنم رسید تابگم. ...

سلام بیتا جون 

حالا باز خودمون خوبیم زیاد اون پیرزن‌های بیسواد « اینو میگم چون واقعا مادرشوهرم سواد آنچنانی ندارن »رو قبول نداریم 

ولی همسرامون ساده هستن و دهن بین 

که به گفته ی بانو آرتمیس باید همسرامونو هم جدی نگیریم 

مشکل ما اینه خیلی همسرمون رو جدی گرفتیم 

بابا این مردا بخدا هیچی از روابط و صحبت کردن و سیاست نمی‌فهمن 

پس خودمون باید مدیریت روابط رو انجام بدیم 

من خودم اوایل انتظار داشتم همسرم روابط خانوادش رو مدیریت کنه 

الان میفهمم چقدر رو این بشر داغون 😄حساب باز کرده بودم 

من فقط و فقط میتونم به خودم تکیه کنم و بس 

نمی‌دونم ابن حرفا که مثلا میگن زن تکیه گاه میخواد و باید به مردش تکیه کنه و اینا چیه ،؟؟

واللا من که تکیه گاهی ندیدم از همسرم 😩😩😩

باعرض معذرت ازبانوارتمیس که دراین موردنظر می دم چون ایشون مخاطب هستند. ولی یاد یه خاطره ای افتادم. ...

آره 

بهتره اصلا مردها رو قاطی ابن بحثها نکنیم 

خودمون وارد عمل بشیم و طرف رو سر جاش بنشونیم 

اول مطمئن شو در مسیر درستی هستی و زیاده روی نمیکنی، اگر راهت درسته و شیبت ملایم هست، با اعتراض هاشون ...


بانو جان شرمنده 😓😓

من الان در مورد کار همسرم 

 مادر همسرم زنگ زد گفت شوهرت میخواد چیکار کنه؟؟ گفتم نمیدونم!! 

؟گفت فلان کارو کنه بهتره؟؟؟ نظرت چیه؟؟  (همیشه نظر میپرسه اما در نهایت نظری ک خودش بخواد رو عملی میکنه) 

من گفتم شوهرم خودش عقل داره من نظری ندارم 

گفت بنظرم بهتر نیست فلان کارو کنه گفتم من نمیدونم!  کلا راه رو بستم برای حرف زدن قطع کرد 

شوهرم گفت پیام بده قاطع بگو ک من میخوام چیکار کنم؟!(ب فرض مثال شغل نجاری) منم پیام دادم ک شوهرم میخواد نجاری بزنه 

زنگ زد من جواب ندادم الان  پیام داده ادم بمیره بهتره تا بچه اش نجاری بزنه اگه بخواد اینکارو کنه باید جمع کنه از این خیابون  مغازه اش ببره

حالا بانو من موندم پشت شوهرم باشم و بگم مثلا منم با نظرش موافقم ک نجاری بزنه و دلایلم بگم یا اینکه خودم بکشم کنار و بگم ب من ارتباطی نداره؟؟

اینم بگم ک خانواده اش بسیار دخالت گرن و حرف حرف خودشونه و تا الان همش کاری ک اونا خواستن شده  و منم تا حالا هر نظری دادم بی فایده بوده و تا حالا پشت شوهرم در نیومدم یعنی محکم نگفتم نظرم با شوهرم یکیه 

راستی بانو پیام مادرشوهرم نشون شوهرم بدم؟؟؟

بانو جان ممنون میشم نظرتون بگید 

و دوستان اگر تجربه ای دارین لطفا در میون بذارین خوشحال میشم🌹


بحَقّ الحُسَین                                                                             اللهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّكَ الفَرَج                                                                   🖤🖤🖤🖤                                                                              دعای من در روضه                                                                 اباعبدلله الحسین علیه السلام                      
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز