2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317345 بازدید | 1712 پست
اگه خانواده شوهر و خود شوهر توقع داشته باشن که برای ما بت باشن چیکار باید کرد یعنی من زیر بار نرفتم ...

راه خودتون رو برید .. کم کم دیگران عادت میکنن... قوانین خودتون رو داشته باشید و بدون بولد کردنش یا ایجاد حساسیت.. ابتدا خودتون به قوانینتون احترام بگذارید .. دیگران با شما هماهنگ میشن

ما مالک هیچ چیز نیستیم ؛فقط نوبت ماست که از آنها استفاده کنیم😊پس ببخش و بگذر 

امروز یک قدم بردارید. امتحان کنید معمولی رفتار کردن و پالس ویژه ای ندادن رو. با همسرتون، با دوستتو ...

سلام بانو جان 

بنظر من یکی ار علت های بت سازی اضطراب اجتماعی هست 

بعضی از ماها اضطراب اجتماعی داریم و از اینکه با شخصی مواجه بشیم استرس میگیریم 

بنظر من گاهی میخاییم که بت رو بشکنیم و میدانیم که خانواده و خود همسرمان از ما کمتر هستن اما چون اضطراب داریم ناخودآگاه رفتارهایی ناپخته میکنیم 

در کل منظورم اینکه تنها با عوض کردن افکار و گاهی شکستن بت مشکل حل نمیشه 

چون شما تو فکرت بت رو شکستی ،  تصمیم گرفتی توی رفتارت هم بشکنی اما ... اون استرس و ترس از اشخاص و ترس اجتماعی مانع میشه و باعث رفتارهای اشتباه میشه 


و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

باخودم.گفتم این تجربیات من شاید بدرد تازه عروس ها و کسانی ک با خانواده همسر زتدگی میکنن بدرد بخور باشه.

من کاملا با خانواده همسرم رابطه خوبی دارم خداروشکر.نمیدونم بخاطر نسبت فامیلی ای ک با اونها دارمه یا رعایت کردن بعضی از قوانینه ک ذاتا انجام دادم و الان با خوندن تاپیک ها متوجه شدم پابند قوانینی بودم ک خودم نمیدونستم .

با وجود اینکه من نزدیک به سه سال زندگی مشترک با اونها و رابطه خیلی زیاد مادرم با خانواده همسرم و دونستن خیلی چیزها از زندگی پدر و مادرم .همیشه با تمام غم ها تو بدترین شرایط ک از خونه پدرم اومدم با لبخند پا تو خونشون گذاشتم.و آتو دستشون ندادم .

هرگز و هرگز نگذاشتم اتفاقات و چیزهای تلخ زیادی ک کم هم نیستن خونه پدرم رو از زبون من بشنوند.اگر از من از حال مادر و پدر و برادر بپرسن میگم شکر خدا سلام دارن .اگه یه چیزی از من اطلاعات بخوان میگم باورتون میشه من خودم حتی ازشون نپرسیدم.اگه پیشرفتی داشته باشن اصلا انگار ن انگار چیزی دیدم و بهشون چیزی نمیگم.

چون تو یه خونه ایم اگه لباس یا چیزی بخرم بهشون نشون نمیدم و وقتی پوشیدم اگه قیمت بالا باشه قیمت اون رو پایین میگم بهشون.ولی در مواقعی قیمت هارو مناسب رو به بالامیگم ک ارزش خودم پایین نیادو وقتی میپوشم بپرسن تازست مبارک باشه با لبخندمیگم خیلی وقته دارم ک...یا گاهی وقتا یه لبخند ملایم میزنم.ک دیگه سوال نکنن.

اگه یه لطفی بخوام براشون بکنم مثلا بگن برو میوه بیار یا فلان کار رو بکن با یه مکث خیلی کم بهشون نگاه میکنم و بعد ن با انرژی زیاد ن بی انرژی بلند میشم.و کارم رو هر چی ک باشه سعی میکنم خوب انجام بدم و بعد از اتمام کار ازم کلی تشکر میکنن.

هیچ وقت از خانواده همسرم پیش همسرم گله نکردم همیشه یه چیز متعادل بهش گفتم تو شرایط سخت.

مثلا گفتم خواهرت اخلاقش با همع فلان مدله بنده خدا منظور نداره ولی من خیییلی ناراحت میشم با من فلان کار رو میکنه.یا اگه بخوام تلوزیون نگاه کنم و خانوادش یه چیز دیگه .سر فرصت مناسب بهش میگم من امروز فلان فیلم رو نگاه نکردم چون ک بابا‌ میخواست اخبار نگاه کنع.خب خونه خودشه اونم حق داره اما احساس کردم من این وسط حق ندارم..کل شب منتطر اون فیلم بودم  و دیدم فرداییش ک باباش در حین دیدن تلوزیون  به همسرم گف اخبار بزن منم الکی خشکم زد وهمسرم رو  نگاه کردم ن اخم  ن هیچی و دیدم اون خیلی معصوم نگاهم کرد ک بزنم؟اروم زد و بعد دو دقیقه دید ک بابا حواسش نیست درجا زد اون شبکه ای ک من میخواستم.و پدرش هم حساب کار دستش اومد...

اگه نزدیک خانواده همسر زندگی میکنید .بدونید صبر .اعتماد به خودتون.و حمایت همسر احتیاج دارید.سعی کنید حمایت های همسرتون رو کشف کنید .مثل مثال تلوزیونی ک زدم...

به لطف خدا زندگیم مملو از اتفاقات خوبه 😘

بانوجان ..من مادرشوهرم ی ادم پررو هست و خواهرشوهرمم ی ادم حاضر جواب چجوری رفتار کنم منم رک و حاضر جواب باشم؟همسرم اجازه داده گفته جواب بده ..نذار ازت سواری بگیرن ..مادرهمسرم طوریه ک انقد تیکه میندازه و گیر میده من تا وقتی با لبخند و شوخی جواب میدم تاثیر نداره ولی اگه ی تیکه بنوازم میره رد کارش چون میفهمه ک ناراحت شدم ...یعنی تانفهمه ناراحت شدم ولم نمیکنه ...فک میکنه هی خوشم میاد حرفاشو بشنوم ...با این وجود ایا ناراحتیمو بروز بدم؟یا نقطه ضعف میشه؟؟

ی مثال خیلی ساده مثلا مادرشوهرم هی میگه فلان لباستو دوس ندارم زشته ..اینارو ۵ ۶ بار میگه میگه مثلا در عرض ی ماه دوماه ..من تو این مدت با لبخند میگم ن شوهرم دوس داره ..خوبه شکرخدا راصیم من از جنس لباسم و این مدل جوابا .....چون مبخندم ایشون فک میکنه ناراحت نمیشم و خوشمم میاد 😭😭😂اما اخرش ک بازم تکرار میکنه خسته میشم و میگم شوهرم دوس داره دیکه .منم راصیم اون موقع ولم میکنه و دیکه اسم اون لباسو نمیاره ....یعنی دقت کن همون جمله ای ک با لبخند میگفتم و تاثیری نداشت حالا بدون لبخند میگم تاثیر داره  درجا🤣🤣🤣😳😳😳..

سوالم این بود ک همیشه بدون لبخند جواب بدم،؟؟یعنی متوجهش کنم ک ناراحت میشم و حق نداره دخالت کنه؟؟؟

)مثال ساده بود بدتر ازاینم هست)۰🤣🤣

بیتا خانم  کشف بزرگی کردین . به آگاهی بزرگی دست یافتین. آفرین بهتون. لازمه بت شکنی آینه ...

سلام عزیزم.

من میدونم چرا.

چون خودت رو دوست نداری.

به خودت عشق نورزیدی تا پیمانه وجودت پر بشه و اون رو از بیرون طلب میکنی.

اگر از درون غنی بشی، دیگران برات خیلی کمرنگ میشن. 

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
باخودم.گفتم این تجربیات من شاید بدرد تازه عروس ها و کسانی ک با خانواده همسر زتدگی میکنن بدرد بخور با ...


عزیزم میشه نسبت فامیلتون رو هم بگید؟ 

آخه ازدواج فامیلی صد درجه بدتر هست، چرا که اون منتی که سر دختر میزارن در برابر اون منتی که سر خانوادش میزارن که مثلا دخترتون رو گرفتیم هیچه  

واز خودشون برای اون خانواده بت میسازن که چی؟ 

که درّ گرانبهایی به اسم پسر، رو دادن به این خانواده

خدا نکنه اختلافی، حتی تو فامیلا پیش بیاد اون موقع هست که اول اسلحه رو روی خانواده عروس میگیرن و بعد عروس، اون موقع هست که شخصیت و خانواده عروس رو ترور می‌کنند و هر چی ميدونند میریزن وسط که عروس بیچاره رو تحقیر کنند. 

دیگه کاری ندارند که موقع خاستگاری التماس می‌کردند. 

و خدا نکنه یه عروس غریبه بگیرند 

دیگه واویلا

ببخشید اینقدر صریح حرف زدم چون خودم ازدواجم فاميلي بوده و اصلا راضی نیستم


از بانوی عزیزم میخوام راجع به این مسئله هم بحث کنند ممنونم

سلام بانو جان  بنظر من یکی ار علت های بت سازی اضطراب اجتماعی هست  بعضی از ماها اضطراب اج ...

سلام عزیزم.

ما به علت اضطراب اجتماعی از مواجه با کسی استرس نمیگیریم.

ما به علت بت سازی در مواجه با بت، استرس می گیریم.


خوشا راهی که پایانش تو باشی...
ناراحتیمونو ابراز کنیم یا ن بانوجان؟؟؟

بله عزیزم، ابراز کنید.

به یک شیوه ی منطقی.

نه قهر، نه داد، نه پرخاش.

یکم برید توی خودتون و به یک بهانه ای بلند شید برید.

جوری که بفهمند شما از اون قضیه ناراحت شدید.

اگر گفتن چی شد، بگید حالم خوش نیست، یا کار دارم. اما مستقیم نگید، چون دعوا راه میندازن و عده شون هم زیاده.

بعدا به همسرتون بگید ناراحت شدید تا منتقل کنه.

دفعه دیگه هم دیر برید و سر سنگین تا دستشون بیاد حرف بیجا هزینه داره.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
بانوجان ..من مادرشوهرم ی ادم پررو هست و خواهرشوهرمم ی ادم حاضر جواب چجوری رفتار کنم منم رک و حاضر جو ...

من با حاضر جوابی کارم رو پیش نمیبرم.

با دور شدن بهشون میفهمونم.

خودم رو ازشون دریغ میکنم.

شما ببین روش خودت چی هست.

من سر طنابو ول میکنم.


خوشا راهی که پایانش تو باشی...

من خودم از تجربه بت سازی بگم براتون

اول از همه خیلی تحویل میگرفتمشون و هر جوری دوست داشتند و با هر کس دوست داشتند دعوت میکردم 

مثلا میگفتم پنج شنبه تشریف بیارید، می‌گفتند، نه ما پنج شنبه نمیتونیم و کار داریم مثلا جمعه میایم 

ولی من خرید کرده بودم و جمعه هم کار داشتم و مجبور میشدم قبول کنم و احترام بزارم (در صورتیکه از رو نمی‌رفتم باز تند تند دعوت میکردمشون، اینجا من باید کمتر دعوت میکردم و تحویل کمتر میگرفتم اگر عقل الان رو داشتم) چون کار به جاهایی کشید که ما رو با فلانی نگو، مارو اول بگو، مارو با خواهرم بگو و صبر میکردم همه باشند و کاری نداشته باشند، مسافرت نباشند تا بیان خونه من و من یکسره پذیرایی و احترام و چندمدل غذا و..... 

 (در صورتیکه حداکثر دو مدل کافی بود) 


اینکه هرجا میخوام برم بهشون میگیم یه جورایی اجازه رفتن می‌گرفتیم مخصوصا همسرم، اگر میرفتیم شمال کلی دعوا راه مینداختن که چرا نگفتید، با ترس و لرز میرفتیم چون برگشتنی دعوا بود(در صورتیکه اصلا نباید میزاشتم بفهمن که اوقاتمونو تلخ نکنند) 

این چند تا نمونه بازم یادم بیاد میگم


ی مثال خیلی ساده مثلا مادرشوهرم هی میگه فلان لباستو دوس ندارم زشته ..اینارو ۵ ۶ بار میگه میگه مثلا د ...

من روشم اینه که اول صمیمیتی ایجاد نمیکنم که کسی بیاد طرفم و بگه این لباست رو دوست دارم یا نه.

یعنی اجازه نمیدم در این حد بهم نزدیک بشن

اگر هم به فرض کسی اینو بگه خیلی جدی نگاش میکنم و میگم وااا، چه حرفها.

تا بفهمه زیاد جلو نباید بیاد و این میشه دفعه اول و آخرش.

شما هم هر طور میدونی جلوی این کارهاشون رو بگیر اگر ناراحتت میکنه.

اما اگر دوستید و شوخی دارید و ناراحت نمیشی سخت نگیر.

بالاخره صمیمت هم خوشی داره و هم هزینه.

باید ببینی کدوم سرش رو میخواهی.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
عزیزم میشه نسبت فامیلتون رو هم بگید؟  آخه ازدواج فامیلی صد درجه بدتر هست، چرا که اون منتی که س ...

نظر من اینه که چه فامیل، چه غیر فامیل، در فاصله ای از مردم بایستید که اگر خواستند پنجه تو صورتتون بکشن، دستشون بهتون نرسه. نهایت بادش بگیرتتون.

بعدش هم کمی عقب تر برید، تا این دفعه اون باد هم نگیرتتون.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
من خودم از تجربه بت سازی بگم براتون اول از همه خیلی تحویل میگرفتمشون و هر جوری دوست داشتند و با هر ...

این دفعه که دعوت کردی و ادا در آوردن (اگر واقعا ادا هست نه اتفاق)، بگو باشه، اشکال نداره، اما من فردا سرم شلوغه، انشالا خبرتون میکنم باز.

برو که دیگه خبرشون کنی.

اگر هم گله کردن بگو والا من هر وقت میگم یک روزی رو، یک ادایی توش هست.

البته اینم بگم، اگر مشکلاتتون با خانواده همسر ده تا بیست درصد هست، رابطه هاتون رو خراب نکنید.

من بیشتر اینهارو برای خانم هایی میگم که خانواده همسرشون خیلی مشکل دار و مشکل زا هست.

اونهایی که با همه قطع رابطه کردن و فقط به پسرهاشون چسبیدن.

این خانواده ها مشخصه با همه جنگیدن و همه دورشون انداختن و حالا فقط شماهارو دارن که به قول خودشون، چون گرفتنتون، زیردستشون هستید و باید تحملشون کنید. چون پسرشون رو دادن بهتون.

با سرعت هر چه تمام تر و بی سر و صدا از اینها دور بشید.

نه دور شدن علنی، خیلی زیرپوستی بکشید کنار.

چون اینها در بی آبرویی و بی حیایی سابقه دارند.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792