منم ی مدت فقط منت کشی میکردم ولی حالا بی تفاوت شدم و هیچی نمیگم تا خودش بیاد حتی ی شب ی کاری کرد خیلی ناراحت شدم و شب خونه ما موند تا منو اروم کنه من ک همیشه شبا کنارش میخوابیدم اینسری نرفتم پیشش تا ی روز باهاش حرف نزدم بعدش همسرم من ب شدت بهم وابسطتس اگه شب نرم بغلش خوابش نمیبره من اونشب نرفتم و گوشیمم سایلنت کردم خوابیدم بعد حواسم نبوده درم بسته بودم صدا میداد و بقیه میفمیدن ک نامزدم اومده پیش من تا صب هزار بار زنگ زده بود و من نفهمیده بودم صب ساعت ۴ بیدار شده بود دیگه اومده بود پیشم و هزار بار معذرت خواهی کرد و قسمم داد دیگه اینجوری ازش خودمو دریغ نکنم شمام ب چیزی ک حساسه باهاش کل بندازین تا منت کشی نکنین