من دقیقا همین شرایط رو داشتم
مح خودم از خانواده دورم ولی ن انقد
مسافت دوتا شهر ۱ساعتو نیمه
من راه دور ازدواج کردم و غربت واقعا اذیتم کرد چون خانواده همسرم اصلا خوب نبودن و اینجا تنها تر شدم شوهرم خیلی خوبه اما گاهی ادم به یه عصرونه و شب نشینی خونه مادر و خواهر و وابستگان خودش نیاز داره اینجور وقتا خیلی دلم میگیره به اضافه اینکه وقت مریضی غم شادی خودت تنهایی و خانواده ات نیستن از دیدگاه من اصلا خوب نیست
من بودم قبول میکردم اسی
چون همش سرکار بودم خانوادمو کم میدیدم وابستگیم کمه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
