کیا امشب با شوهراشون دعوا کردن؟

سر بچه.پسرمو از شیر گرفتم سه روز امشب هر کاری کردم شام نخورد خودشو با دوغ و ماست سیر کرد رفتم براش سیب زمینی سرخ کردم بازم نخورد منم قاطی کردم اونم قاطی کرد سر من البته با عرض معذرت من دیروز قرص اورزانسی خوردم وقتی اون بی صاحب و میخورم کلا اخلاقم سگ میشه ولی بدم اومد گفت مثلا اومدم دو ساعت تو خونه اسایش داشته باشم اونم تو نمیذاری.بعد کلا خدا نکنه من حالم خوب نباشه اعصابم بهم ریخته باشه اون روز تر از من میره تو قیافه ک کم نیاره متنفرم از این اخلاقش ک همیشه حق با خودشه.الانم مثل خرس داره خرو پف میکنه

ببخشید که اینو میگم ولی من با حرف شوهرت حال کردم. بخدا شوهر من یه بی عرضه ایه که دومی نداره . برای خرید کوچکترین چیز یا هر معامله ای منو میندازه وسط گود. بارها شده بهش گفتم زشته من برم با صد تا مرد سبیل کلفت دهن به دهن بشم ولی براش مهم نیست .

حسرت به دلم موند یکبار بهم بگه تو خودت رو دخالت نده . همیشه از اول تا اخر باید بار همه چیز روی دوش من باشه

ما بحث کردیم یهو انگار باد گرفتش یه بچه کلاس اولی دارم باردارم هستم معده درد شدید دارم کارهای خونه پخت و پز تمیز کاری همش رو دوش خودمه بعد وقتی از کار میاد مثل مهمون میمونه میشینه تا همه کارا را واسش بکنی تازه بعدم مبگه  چکار میکنی اصلا هیچ کاری نمیکنی بحثمون شد بخدا ساعت ۸ صبح که پامیشم تا پنج و شش دستم بنده کلاس انلاین و توضیح دادن تمرین و تکرار و تکلیف بچه هستم اصلا زبونم کم میاره بعد بی چشم و رو هم هست 

ما دعوا نکردیم ولی قهریم حالم ازش بهم میخوره ان شاالله هرچی ادم خیانتکار و چشم هیزه از رو زمین برداشته بشه...دیشب رفتیم مغازه برا پسرم کاپشن بخریم فروشنده یه تیپپپ جلففف زده بود بلوز شلوار پوشیده بود شلوارشم ۸۰ یه لحظه دیدم شوهر خاکبرسرم داره ب پاهاش نگاه میکنه کلی دعواش کردم دیشب تاحالام قهرم حااالم ازش بهم میخوره خدا لعنتش کنه اشغال کثافت

حرص نخور عزیزم بارداری فندقت گناه داره اون یکی گلت هو اذیت میشه جر و بحث شما رو میبینه بیشتر مردا همینن بی خیال 

هم خودم زیاد مقصر بودم هم اینکه وقتی یه طرف کوتاه بیاد زیاد دعوا کش پیدا نمیکنه

خب بی مورده حرفش اگ میخاد جیغش در نیاد دخترتونم راه بده بازی  خیلی ناراحت شدم فرشته چ گناهی داره آخه ..... میبینید دختر ناراحت میشه شمام با دخترتون بازی کنید برید اتاق نقاشی کنید خلاصه هواسشو پرت کنید

اصلا چیزیمون نبود یهو نشست رو مبل مثل مادر مرده ها منم یه کاسه تخمه اوردم بخوریم باهم گفت نمیخوام و شروع کرد منم خیلی حساس ودل نازکم جلوش کم نمیارم ولی تو خلوت ساعتها گریه میکنم بهش گفتم یه روز میگذارمت و میرم تا مسولیت همه چی گرونت باشه تا بفهمی بود و نبودم چه فرقی داره

واقعن پدرشه🙄والا بیشتر به ناپدری میمونه..ببخشا    مثل این پیجای اینساس دقیقن کاراش

واقعن پدرشه🙄والا بیشتر به ناپدری میمونه..ببخشا    مثل این پیجای اینساس دقیقن کاراش