واسه حل گره های زندگیم یه صلوات میفرستین .اللهم صل علی محمد وآل محمد وقتی تو امضاتون میزنین صلوات من میفرستم براتون فقط حال ندارم اعلام کنم😄❤ من مطمئنم خونه ام سه تا اتاق داره با یه حیاط که توش حوض داره تابستونا میخوابیم داخلش😍و یه آشپزخونه ی بزرگ و خوشگل من تو اون خونه نفس میکشم وخوشحالم و بچه هام سالم وسلامت بزرگ میشن من مطمئنم خدایا کمکم کن 😍یا نُورُ یا بُرْهانُ، یا مُبینُ یا مُنیرُ، یا رَبِّ اکْفِنی الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسأَلُکَ النَّجَاهَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ❤️بسم الله الرحمن الرحیم اَلحَمدُللهِ الّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب اَلحَمدُلله الّذی جَعَلَنی مِن اُمَّهِ محمد صَلی الله عَلَیه وَ آله اَلحَمدلله ِ الّذی جعلً رِزقی فی یَدِه وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدی النّاس اَلحَمدللهِ الّذی سَتَرَ عُیوبی وَ عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.❤️ ماشاالله ولا حول و لا قوه الا بالله❤️
اخرهای سال ۹۲ ازدواج کردم بایه ادم که کمی تند بود همه میگفتن نمیتونی باهاش کنار بیای محاله وسردوروزه طلاقی ولی بخاطره عشق وعلاقه ای که بهش داشتم ازدواج کردم
یه روز همه وسایلهامو جمع کردم وگفتم من دیگه میرم برای همیشه ولی باکمال تعجب دیدم که گریه کرد وگفت ببخش بخاطره رفتارهام گفتم پس چرا اینقدر حرفهای تند وپرخاشگری داری منم خسته شدم
آهای غمی که مثله یه بختک رو سینه من شده ای آواره از گلوی من دستاتو بردار، دستاتو بردار از گلوی من از گلوی من دستاتو بردار ، دستاتو بردار 💔 جای خالیت تو قلبم یه سوراخه عمیقه ،بابایی💔
بیشتر روی این متن فکر کردم وگفتم برای یکبار امتحانش کنم سعی کردم برخوردهای شوهرم رو تحلیل کنم وببینم چطور میتونم با رفتارخودم اونو تغییر بدم سعی کردم یه جورایی به جای تغییر اون خودم روتغییر بدم
برای همین سعی کردم ازنوشروع کنم فردای اون روز نمیدونم سرچه موضوعی باز شروع کرد به داد وقالولی من برخلاف همیشه هیچی نگفتم و وقتی دیگه تموم کرد موضوع روبراش توضیح دادم بعد گفت راستی چرا امروز مثله همیشه جواب حاضری نکردی گفتم چون زندگیم رو دوست دارم یه روز دیگه هم گفت بروخونه بابات گفتم نمیرم خودت برو خونه بابات خنده اش گرفت ودعوا تموم شدشاید برای اولین بار بود که همسرم گفت ببخش گفتم چرا گفت من همیشه بهت میگفتم بروخونه بابات توبساط روجمع میکردی که بری همیشه فکرمیکردم ازته قلبت منو نمیخوای وای امروز برای اولین بار گفتی نمیرم فهمیدم دوسم داری
کم کم سعی کردم بامحبت کردن رفتارهاش روعوض کنه مثلا بهش گفتم اگه توی یه جمع از حرف من خوشت نیومد توی جمع چیزی نگو فقط بگو معده ام دردمیکنه من متوجه میشم 😊که حرفهای که میزنم رو دوست نداری ومتوجه میشم یه روز بهش گفتم بزار برم دانشگاه گفت نه ازمحیط اونجا خوشم نمیاد