سلام دوستان
دیگه از دستش خسته هستم انگار هنوز بزرگ نشده رشد نکرده هیچ کاری نمی تونه بدون نظر مادرش انجام بده اصلا مستقل نیست مادرش همش کنترلش می کنه تازگی هم که گردنبتدم برداشته به روش آوردم زد زیرش
منم ازش خسته شدم
شوهرمنمعین بچه هاس
با این تفاوت که همه کاراش تحت نظر منه
مادرش گفت روزعقدمون کفت بدون زنت بیای خونمون رات نمیدم😂
الان به نقطه ای رسیدم که اگر پسرم نبود حتما ولش می کردم
وقتی خونه هست همش تو اتاق خوابم یا می رم آشپزخوه حالم ازش بهم می خوره
این مردا تا ما دم مرگ نریم نمیفهمن
داستان زندگیمو بخون
یا باهاش بساز یا یه کاری کن اون باهات بسازه
چرا من نمیتونم باهش قهر باشم😬😡از خودم عصبیم
به خاطر پسرم که کمتر آسیب ببینه سعی کردم دیگه هیچ حرف و بحثی باهاش نداشته باشم جون بی فایده هست
منم ازش خستم
شماها وقتی از دست شوهرتون خیلی ناراحتید چه طور رفتار می کنید؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
