شبه مهمونی خونه پدر شوهرم بودیم میخاستن سفره رو پهن کنن زنگم زدن خبر فوت بابابزرگمو دادن من گریه افتادم مادر شوهر و خواهرشوهرمم گریه شون گرفت من پاشدم که برم همم داشتن بهم تسلیت میگفتن بعد یهو جاریم گفت برم غذا رو بکشم سر سفره یه کلمه هم به من حرف نزد
چن روز پیش پدر بزرگ و عموش با هم فوت کردن منم با اینکه اهل تلافی نیستم ولی اصن دلم راضی نشد حتی یه پیامش بدم تسلیت بگم