من خواهر بزرگتر از خودم دارم
وقتی مجرد بودیم برای خواهرم یه خواستگار اومد
مادره یه کاره اومده بود در خونمون
همینطور جلوی در داشت با مامانم حرف میزد که یهو منو دید بعد خانومه انگار من در قابلمه هستم برگشت گفت عه یه دختر دیگه هم داری پس اینم واسه اون یکی پسرم باشه😦😦😦