2777
2789

سال 93بارداربودم یکم لک بینی داشتم رفتم دکتر بهم دارو داد با شیاف (اولین بارم بود تو طول عمرم شیاف میدیدم حتی نمیدونستم اسمش چیه)

اومدیم خونه خواهر شوهرم بعد خواهر شوهرم پرسید چی شد بهش توضیح دادم بعداز ناهار خواستم شیاف استفاده کنم گفتم خدایا این قرصو من چجوری بخورم اینکه بزرگه از گلوم پایین نمیره داشتم فک میکردم بجومش یا یدفه قورتش بدم ک خواهر شوهرم رسید گفت چیه گفتم این قرص رو دکتر داده بزرگهنمیدونم قورتش بدم یا بجومش وااااااااای خدا دیدم خواهر شوهرم زد رو دستش گفت ووووااااایییییی بهاااار اینو نمیخورن گفتم پس چکارش میکنن دیگه بهم توضیح داد ک چکار کنم حالا ما غش غش میخندیدم یعنی آب شدما ولی ایقدر خندیدیم ک شوهرم و شوهرش میگفتن شما چتون الان بیهوش میشید بگید ماهم بخندیم البته من اومدیم خونه ب شوهرم گفتم کلی خندیدیم هنوز یادم میاد کلی میخندم ک چ سوتی دادم


شما هم از سوتیاتون بگید دور هم بخندیم

دختر بــــــــــهار....

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو که خوبی مامانم پرستاره میگه شیافو دادم دست مرده که بیمار بود گفتم مصرف کن رفتم.برگشتم گفتم مصرف ک ...


واااای این همزاد من بود ولی بدشانس بودهکسی نبود کمکش کنه😅😅😅😅

دختر بــــــــــهار....

مهمون زیادی داشتیم بعدش یهو دیدم دختربچه یکی از مهمونامون رفته سرکمد من 😂 یه لباس زیر صورتی برداشته بلوز خودشو دراورده لباس زیر منو انداخته دورگردنش ✋⁦🙆🏼‍♀️⁩من بدو اون بدو دورخونه اونم جیغ میزد بلوز خودمه برا تو نیس

قیافه من😣😫😨😰

قیافه مهمونا😅😂🤣

دختربچه خنگ😍⁦❤️⁩🌺

تنها دوستم🙆 سایمه ....🥀🖤

یه‌نفر من رو دعوت کرد یه رستوران فرانسوی یهو دیدم منو فارسی نیست منم که اسم هیچ کدوم از غذهای فرانسوی رو بلد نبودم از همین رو خیلی ریلکس گفتم من برای رژیمم شبا فقط سالاد کاهو میخورم

حالای هی از اون اصرار که یه چیزی بخور و از من انکار😅

خدا رحمتش کنه با پدربزرگم شیاف داده بودن بیچاره اونم نمیتونست هی سر سفره از بابام می پرسید این خیلی بزرگه چیکار کنم بابامم روش نمیشد که توضیح بده یه اوضاعی بودا

عزیزم میترسم زمانی به اینهمه انتظار پایان بدهی که دیگه رمق و شور شوقی  برای منو بابایی نمونده باشه..  

من چن روز پیش یکی از اشناهامون داشت با من و مادرشوهرم و خواهر شوهرم خداحافظی میکرد بغلمون میکرد خیلی وقت بود سر کرونا ندیده بودیمشون... ب من گفت ایشالا که همیشه ببینمتون منم گفتم ان شا الله 😂😂😂😂

هیشکی منو لایک نکنه 😠تصور کن زمستون، زیر پتو، چیپس پفک پاستیل لواشک، دورهم با رفیقای صمیمی نور کم یه انیمیشن باحال مث هتل ترانسیلوانیا، که برا خودش پخش میشه چون شماها دارین با هم حرف میزنین😂چایی با خرما و شکلات، یه عطر خاطره سازم زدین، لباس رااااحتی هم پوشیدین دیگه نمیگم خیلی بهتون خوش میگزره بیا بیرون از فکر😂😂😂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز