من بچه که بودم این کارهمیشگیم بود تا چشم مامانمو دورمیدیدم یه لباس زیراش و مینداختم تو گردنم ومیرفتم تو کوچه(خونمون باعموم اینا تو یه حیاط بود درهمیشه باز بوده )کل همسایه ها لباس زیرای مامان منو دیده بودن یه بار عموم میزنه در باس ن م دیگه نمی برم
مامان بزرگم فوت کرده.. مامانم میگفت مریض بود بردیمش دکتر آوردیم خونه تا مامانم بره لباس عوض کنه مامان بزرگم شیاف رو خورده بوده تونم اولین بار بوده شیاف بهش داده بود دکتر
اول ماه صفردایی مامانم فوت کرد دخترمو گذاشتم خو.پنه مادرشوهرم رفتیم برای خاکسپاری برگشتنی رفتم دخترمو بیارم مادرشوهرم باهمسایشون دم در واحدشون داشتن حرف میزدن من سرم درد میکرد گیج گیج بودم خانم گفت وای خوش به سعادتش چه روز خوبی فوت کرد کاش منم همینطور بشم حالا اون هی میگفت منم هی میگفتم ان شاله انشاله دیدم مادرشوهرم دخترمو صداکرد گفت بیامامانت اومده
این سوتی رو هم بارداری دومم دادم😅😅😅
رفتم دکتر داشت سوال میپرسید ازم بعد گفت همسرت سیگاریه(فک کردم میگه همسایتون سیگاریه)گفتم آره
گفت باهاش رابطه داری گفتم نهههه من حتی بیرونم نمیرم همه اش تو خونه ام دکتره حاج و واج مونده بود (خدایا این اگه با همسرش رابطه نداره پس این بچه از کجا اومده)
ی دفه گفت یعنی چی مگه نمیگی بارداری گفتم آره گفت خب باهمسرت زندگی میکنی گفتم آره گفت پس چرا میگی باهاش رابطه نداری گفتم شما گفتی همسایه یدفه غش غش خندید گفت دختر خوب گفتم همسرت دیگه عذرخواهی کردم ولی کلی هم خندیدیم دکتره از فامیلای شوهرم بود 😅😅😅😅🙈🙈
دو سه هفته پیش خاکسپاری پدر شوهرم بود
تلفن برادر شوهرم زنگ خورد طرف داشت آدرس از برادر شوهرم میگرفت ک بیاد خاکسپاری حالا برادر شوهرم داشت آدرس میداد
ب طرف میگفت بیاین جنب(جنت) سه مستقیم بیاین بالا منم خندم گرفته بود بدجور بیش از 5/6بار تکرار کرد خواهر شوهرمم داشت بهش میگفت داداش جنب چیه جنت جنت اونم هی میگفت جنب 😅😅😅😅
