مناز ۱۴ سالگی خواستگار داشتم دختر پاک و درسخونیم بودم توی ۱۶ سالگی بهترین دوستم که باهام بزرگ شده بود ازدست دادم تو حادثه یه ترس یه غم یه دلهره باعث شد کل هدفم زندگیم بریزه بهم من خیلی درس می خوندم وهدف داشتم یه دفعه بی هدف شدم گیج شدم باعث شد به پیشنهاد یکی از اقوام دور که قبلاً خواستگارم بود جواب مثبت بدم و عقد کردیم کلا اون دوران انگاریه خواب یا مرده متحرک بودم توهمون ماها باعث شد ایندم اینجوری عوض بشه بعد مشکلات زندگی وسختی وبحرانهای جدید روحیم بدتر شد ازدواج بچه همسرم کاملا تغییر کرد ومشکلات مدوام منم بی انگیزه کنکور دادم چیزی نیاوردم همش احساس یه خلا میکنم پرنمیشه انگار تو زندگیم یه چی کمه هرکاریم میکنم زود دلسرد میشم دلم میخواست درس بخونم اما اصلا نه امکانش زیاد نیست ونه من دل دماغ خوندن دارم رفتم کلاس آرایشگری حتی طلام فروختم سالن زدم بازم اوضاع کرونا خوب نبود جمع کردم توخونه مشتری هم ندارم ضرر کردم خودمم سرد شدم کنکور دادم امسال دلم خوش مجاز شدم برا دولتی اونم الان که جواب اومد تامردود شدم خلاصه کلا انگار گیج و بهم ریختم ولی هدف هیچی شادم نمیکنه نمیدونم چیکار کنم دوستان میبینم نه درس خواندن نه هیچ ولی تو زندگیمون شادن به زندگیشون میرسن به بچشون عشق میخورم ولی من همه چیزم از ظاهره خداروشکر میکنم اما دلم میخواد از سردرگمی دربیام
ببخشید زیاد شد بخاطری که نخواستم تکه تکه بزارم
اگه غلط تایپی هم داره به خوبی خودتون ببخشین تند تند نوشتم
از شوهرت راضیی؟جلوی پیشرفتتو نمی گیره که؟
برید مشاوره
از همسرتون کمک بگیرید برای بهتر شدن روحیه تون
وای عزیزم تو اولش اشتباه کرده بودی که یک دفعه از هفت دور شدی اما حالا که تو نمیتونی گذشته رو درست کنید هزار بار بهش فکر کن اما هیچ تغییری نمیکنه شما به فکر آینده باش گذشته رو ول کن آینده رو بچسب
ولی من بهت میگم که ناامید نباش اینده ی تو توی دستاته پس به دستش بیار تا فرصت داری و نزار هیچ چیز جلوی پیشرفت تو رو بگیره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
