یه پسر دایی دارم وقتی مجردم بودم بهم چشم داشت البته برا ازدواج من رد کردم الان من شوهر کردم و وارم طلاق میگیرم اونم زن داره بچه ام داره الان هر رو میاد اینجا وقتی میت من میرم تو اتاق دیروز اومد اس داد من بخاطر تو میام بیا بیرون منم گفتم تو غلط کردی بخاطر من میای من ازتو متنفرم بار اخرت باشه به من اس بدی و بیای اینجا بعدشم به مادرم گفتم بهش تذکر بده دیگه نیاد مادرم شاکی شد گفت تو برگرد سر زندگیت دوباره امروز اومده اس داد بیا بیرون تو اتاق من زنمو بخاطر تو بیرون کردم از ظهر داغونم همش فکر خو کشی تو سرمه میترسم بخاطر من زندگی اون زن از هم بپاشه توروخدا کمکم کنید واسه این گفتم اقایون چون بیشتر همجنس خودشونو میشنلسن به نظر شمااون مرد چه فکری تو سرشه تو رو خدا کمکم کنید
گوش خر کوتاه کردی اسب شد آیا مگر. ؛؛ جان من ذاتیست بعضی ویژگی های بشر
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!