با جاریم ی چن مدته حرف نمیزدم از هر حرفی ی چیزی در میاره که دعوا کنه واس همون سعی میکردم ازش دوری کنم تا اینکه امروز بیمارستان بستریش کردن البته چون دکتر بخش نبوده مونده دلیل اصلیشو فردا بگن ک بخاطر تیروئید حالش بده یا لخته شدن خون تو قلبش خببببب تا این جا ک هیچ
من دلم سوخت ناراحت شدم گفتم بزنگم حالشو بپرسم زنگ ردم تعارف کردم که بچتو نگهدارم میخای یا بیام پیشت بمونم اگه مامانت خستس ک ن برداشت ن گذاش گف شب بیا بمون😂😭
با همه قهره فقط اون یکی جاری باهاش میحرفه که اونم زیاد رو ب راه نیس ک بمونه پیشش فقط الان من زنگ زدم بش تو فامیل ک اونم گف بیا
الان من چ کنمممم خودشم هنو نامزدم از اول باهام خوب نبوده